دست يابم .
كميل به او گفت : دندان هايت را براى من به هم مَساب و مرا تهديد مكن كه به خدا سوگند ، از عمر من ، جز ته مانده غبارى نمانده است . هر حكمى مى خواهى بده كه وعده گاه ما نزد خداست و پس از كشتن ، حسابى به كار است و امير مؤمنان ، على بن ابى طالب عليه السلام به من خبر داده است كه قاتل من ، تواى .
حجّاج به او گفت : همين خودش دليلى براى كشتن توست .
كميل گفت : آرى ؛ اگر قضاوت با تو باشد .
حجّاج گفت : آرى . تو در ميان كسانى بودى كه عثمان بن عفّان را كشتند . گردنش را بزنيد .
پس گردنش زده شد . ۱
3 / 32
مالك اَشتر
مالك بن حارث بن عبدِ يَغوث نَخَعى كوفى ، مشهور به «اَشتر» ، چهره درخشان ، قهرمان شكست ناپذير ، شير بيشه نبرد و استوارگام ترين ياور على عليه السلاماست . على عليه السلامبه او اطمينان و اعتماد داشت و هماره درايت ، كاردانى ، دلاورى ، آگاهى و بزرگوارى هاى مالك را مى ستود و بدان مى باليد .
آگاهى هاى چندانى از آغازين سال هاى رشد او در اختيار نداريم . اوّلين حضور جدّى مالك در جريانات سياسى ـ اجتماعىِ آن روزگار ، در فتح دمشق و يَرموك است . او در اين نبرد ، از ناحيه چشم ، آسيب ديد و به «اَشتر» مشهور شد .
مالك در كوفه مى زيست . او قامتى بلند ، سينه اى ستبر و زبانى گويا داشت و سواركارى بى نظير بود . خوش خويى ، جوان مردى ، بلندنگرى ، ابّهت و حشمت او ، در