427
حکمت نامه جوان

بشير به عين التمر ، قابل ستايش است . او تنها با يكصد سرباز در مقابل لشكر دو هزار نفرى نعمان ، ايستادگى كرد و بعد از رسيدن نيروهاى كمكى ، نعمان را به فرار وا داشت .
او همچنين براى مقابله با سپاه مسلم بن عُقْبه مرّى به دَوْمَةُ الجَندَلْ اعزام شد و در اين مأموريت نيز موفّق بود .
اعلام آمادگى او براى كمك به محمّد بن ابى بكر ، هنگامى كه هيچ كس به درخواست امام على عليه السلامپاسخ نداد ، حاكى از معرفت اوست .

3 / 34

محمّد بن ابى بكر

محمّد بن عبد اللّه بن عثمان يا همان محمّد بن ابى بكر بن ابى قحافه ، به سال دهم هجرى در ذوالحُلَيفه به دنيا آمد . در آن هنگام ، پيامبر خدا به همراه همه ياران خود ، براى برگزارى آخرين حج ، از مدينه آهنگ مكّه كرده بود .
مادر او اسماء بنت عُمَيس است كه ابتدا همسر جعفر بن ابى طالب بود و همراه او به حبشه هجرت كرد و پس از شهادت جعفر ، با ابو بكر (خليفه اوّل) ، ازدواج كرد و پس از مرگ ابوبكر ، على عليه السلام او را به همسرى برگزيد و او با فرزندانش از جمله محمّد ـ كه سه ساله بود ـ به خانه على عليه السلام رفت . بدين سان ، محمّد ، در دامان على عليه السلام رشد كرد و در كنار حسن و حسين عليهماالسلامباليد و جانش با آگاهى هاى درست و عشق به اهل بيت عليهم السلام درآميخت . على عليه السلام ، گاه با لطافت مى فرمود :

۰.مُحَمَّدٌ ابني مِن صُلبِ أبي بَكرٍ .

۰.محمّد ، پسر من از پشت ابو بكر است .

محمّد ، به روزگار خلافت عثمان ، در مصر بود كه شماتت و انتقاد بر عثمان را آغاز كرد و در شورش عليه عثمان ، شركت جُست . وى ، پس از به خلافت رسيدن على عليه السلام در كنار ايشان بود و قبل از جنگ جمل ، پيام امام عليه السلامرا براى كوفيان برد و


حکمت نامه جوان
426

نداشت .
حكايت شده كه روزى مالك اشتر از بازار كوفه مى گذشت و پيراهن و عمامه اى زِبْر و كوتاه نشده به تن داشت . يكى از بازاريان او را ديد . لباس او در نظرش خوار و حقير آمد . به قصد اهانت به او ، چيزى شبيه فندق را به سويش پرتاب كرد ؛ امّا مالك ، بى اعتنا گذشت .
به آن مرد گفتند : واى بر تو! آيا مى دانى كه آن را به سوى چه كسى پرتاب كردى؟
گفت : نه .
به او گفتند : اين ، مالك اشتر ، يار و همراه امير مؤمنان است .
مرد ، بر خود لرزيد و به سوى مالك رفت تا از او معذرت بخواهد ؛ امّا او را ديد كه به مسجد رفته و به نماز ايستاده است . چون نمازش به پايان رسيد ، مرد بازارى بر پاهاى مالك افتاد و آنها را مى بوسيد .
مالك گفت : اين چه كارى است؟!
گفت : از آنچه كردم ، معذرت مى خواهم .
مالك گفت : ترسى نداشته باش . به خدا سوگند ، به مسجد نيامدم ، مگر به قصد آمرزش خواهى براى تو . ۱

3 / 33

مالك بن كعب

مالك بن قيس اَرحَبى ، از ياران و كارگزاران امام على عليه السلام است . او فرماندار عين التَّمر و بِهقُبادات بود و علاوه بر آن ، مسئوليت بازرسى از عملكرد ساير كارگزاران منطقه كوفه و جزيره را هم بر عهده داشت . شجاعت او در مقابله با يورش نعمان بن

1.تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۲ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 27727
صفحه از 463
پرینت  ارسال به