431
حکمت نامه جوان

الأَطعِمَةِ وأليَنِ اللِّباسِ ، فَدَعاهُ حُبُّ اللّهِ و رَسولِهِ إلى ما تَرَونَ . ۱

۰.بنگريد مردى را كه خداوند ، دلش را نورانى كرده است . او را در حالى ديدم كه پدر و مادرش به او بهترين غذاها را مى خوراندند و بهترين پوشاك را بر تنش مى كردند ، ليك دوستى خدا و پيامبر ، او را به اين [زندگى سخت] كه مى بينيد ، وا داشت .

از امام على عليه السلام روايت شده كه فرمود : ما با پيامبر صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه مصعب بن عمير ، وارد شد و پارچه اى پشمينه كه با پوست وصله خورده بود ، بر تن داشت . وقتى پيامبر صلى الله عليه و آلهاو را چنين ديد ، گريست كه چگونه پيش از اين ، در نعمت و آسايش بود و اينك ، چنين فقيرانه زندگى مى كند .
مصعب بن عمير ، رشيدترين و زيباترين جوان مكّه بود . پدر و مادرش او را دوست مى داشتند . مادرش زيباترين و لطيف ترين لباس ها را بر او مى پوشانْد . وى خوش بوترينِ اهل مكّه بود . پيامبر خدا ، هميشه از وضعيت او ياد مى كرد و مى فرمود :

۰.ما رَأَيتُ بِمَكَّةَ أحسَنَ لِمَّةً ولا أرَقَّ حُلَّةً ولا أنعَمَ نِعمَةً مِن مُصعَبِ بنِ عُمَيرٍ . ۲

۰.در مكّه ، كسى را خوش موتر و خوش لباس تر و در ناز و نعمت تر از مصعب بن عمير نديدم .

3 / 37

مَعقِل بن قيس رياحى

مَعقِل بن قيس رياحى ، از جنگاوران بى باك كوفه و از سخنوران چيره دست آن ديار و از سرداران سپاه امام على عليه السلامو امام حسن عليه السلام است . وى ، در فتح شوشتر ، ۳

1.تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۱۵۴ .

2.المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۲۲۱ ح ۴۹۰۴ .

3.شوشتر ، از شهرهاى ايران در استان خوزستان و در نزديكى دزفول است كه به روزگار عمر ، به دست مسلمانان فتح شد . م .


حکمت نامه جوان
430

پس على عليه السلام در حالى كه قرآن در دستش بود ، دوباره ندا داد . پس همان جوان برخاست و به على گفت : اى امير مؤمنان! من آن را مى گيرم .
على عليه السلام ، گفته پيشين خود را بازگفت ؛ امّا جوان گفت : اى امير مؤمنان! مشكلى نيست و اين سختى در راه خدا اندك است .
سپس جوان ، قرآن را گرفت و با آن به سوى بصريان رفت و گفت : اى مردم! اين كتاب خدا در ميان ما و شما داورى كند .
در اين حال ، مردى از لشكر جمل به دست راست او زد و آن را قطع كرد . پس قرآن را به دست چپ گرفت . آن هم قطع شد . سپس با سينه اش آن را نگاه داشت . پس آن قدر بر او شمشير زدند تا كشته شد . خدايش بيامرزد! ۱

3 / 36

مُصعَب بن عُمَير

ابو عبد اللّه ، مصعب بن عمير بن هاشم ، از نخبگان صحابه و از نيكان و پيشتازان در پذيرش اسلام بود . وى ، هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه اَرقَم بود ، اسلام آورد و آن را از مادر و خويشان خود ، كتمان مى نمود . مصعب ، پنهانى با پيامبر صلى الله عليه و آلهرفت و آمد داشت تا اين كه عثمان بن طلحه عَبْدَرى او را ديد كه نماز مى خواند . آن را به مادر و بستگانش گزارش داد . آنان ، مصعب را گرفته و حبس كردند تا اين كه به حبشه هجرت كرد و پس از بازگشت از حبشه به مدينه هجرت كرد تا به مردم ، ق رآن بياموزد و با آنان ، نماز بخواند .
روزى مصعب بن عمير نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و پوست قوچى بر تَن داشت پيامبر خدا نگاهى به او كرد و فرمود :

۰.انُظُروا إلى رَجُلٍ قَد نَوَّرَ اللّهُ قَلبَهُ ، و لَقَد رَأَيتُهُ و هُوَ بَينَ أبَوَيهِ يُغَذِّيانِه بِأَطيَبِ

1.المناقب ، خوارزمى : ص ۱۸۶ ح ۲۲۳ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 24601
صفحه از 463
پرینت  ارسال به