«دختر [شعيب] گفت: پدرم تو را مى طلبد تا پاداش آب دادن به [گوسفندانِ] ما را به تو بدهد» .
حديث
۵۳۲.بحار الأنوار ـ به نقل از ابو حازم ـ :چون موسى عليه السلام بر شعيب عليه السلام وارد شد ، شعيب عليه السلام ، آماده شام خوردن بود . به وى گفت : «جوان! بنشين و شام بخور» .
موسى عليه السلام گفت : به خدا پناه مى برم!
شعيب عليه السلام گفت : «چرا! مگر گرسنه نيستى؟» .
موسى عليه السلام گفت : چرا ، ولى مى ترسم اين ، مزد آب دادن به [گوسفندان ]آن دو دختر باشد . و ما خاندانى هستيم كه كار براى آخرت را به يك سرزمين طلا نمى فروشيم .
آن گاه ، شعيب عليه السلام به موسى عليه السلام گفت : «نه . به خدا سوگند ، اى جوان! اين روش من و پدران من است . ميهمان را گرامى مى داريم و از وى ، پذيرايى مى كنيم» .
موسى عليه السلام ، نشست و غذا خورد .
1 / 4 ـ 5
اجير شدن براى ازدواج
قرآن
«[شعيب] گفت: من مى خواهم يكى از آن دو دختر خود را [كه مشاهده مى كنى] به نكاح تو درآورم ، به اين [شرط] كه هشت سال براى من كار كنى ، و اگر ده سال را تمام گردانى ، اختيار با توست ، و نمى خواهم بر تو سخت بگيرم ، و مرا ـ إن شاءاللّه ـ از درستكاران خواهى يافت . [موسى ]گفت: اين ، [قراردادِ] ميان من و تو باشد كه هر يك از دو مدّت را به انجام رسانيدم ، بر من تعدّى [روا ]نباشد ، و خدا بر آنچه مى گوييم ، وكيل است» .
حديث
۵۳۳.پيامبر صلى الله عليه و آله :به راستى كه موسى عليه السلام ، خود را هشت سال يا ده سال ، اجير كرد تا عفّت جنسى و غذايش را حفظ كند .