389
حکمت نامه جوان

او از ياران غيور و استوارْگام امام حسن عليه السلام نيز بود . وى چون خبر صلح را شنيد ، خون غيرت در رگ هايش به جوش آمد و بر اين صلح ، اعتراض كرد . امام حسن عليه السلامبه او فرمود :

۰.لَو كانَ غَيرُك مِثلَكَ لَما أمضَيتُهُ .

۰.اگر ديگران نيز چون تو [ عزّت طلب] بودند ، هرگز اين قرارداد را امضا نمى كردم .

حجر ، از معاويه دلى آكنده از درد داشت و هماره ، از اين چهره پليد «حزب الطُّلَقاء (گروه آزادشدگان فتح مكّه)» كه حكومت يافته بودند ، بيزارى مى جست و همراه با جمع شيعيان ، بِدو نفرين مى كرد؛ چرا كه آنها گروهى بودند كه پيامبر خدا ، آنها را «ملعون» دانسته بود .
هرگاه مُغَيره ـ كه در پليدى و زشت خويى و پَستى نظير نداشت و با حاكميت «حزب الطلقاء» ، حكومت كوفه را يافته بود ـ بر على عليه السلام و پيروان او طعن مى زد ، حجر ، بى هيچ هراسى به دفاع مى ايستاد و او را ملامت مى كرد .
معاويه كه از موضعگيرى ها ، افشاگرى ها ، سرسختى ها و استوارى هاى حجر به ستوه آمده بود ، دستور قتل او را صادر كرد و او را به همراه يارانش در «مَرْج عَذراء» به سال 51 هجرى به شهادت رساند .
حجر ، چهره اى محبوب ، شخصيتى نافذ و وجهه اى نيكو داشت . شهادت او بر مردم ، گران آمد . لذا به معاويه اعتراض كردند و او را بر اين كردار پليد ، نكوهش كردند . از جمله ، امام حسين عليه السلام در نامه اى به معاويه ، ضمن ستايش فراوان و يادكردِ نيكو از ستم ستيزى حُجر ، بدو اعتراض كرد و يادآورى كرد كه معاويه ، پيمان شكسته و ستمكارانه ، خون پاك حُجر را بر زمين ريخته است . عايشه نيز با ذكر روايتى درباره شهيدانِ «مَرْج عَذراء» ، به معاويه ، اعتراض كرد .
معاويه ، با همه تيره جانى ، قتل حُجر را از اشتباهاتش مى دانست و از آن ، اظهار ندامت مى كرد و در هنگام مرگ مى گفت : اگر نصيحتگرى مى بود ، ما را از قتل حجر ، باز مى داشت .


حکمت نامه جوان
388

نيكوكار)» و «ابن اَدبَر» ، از كسانى است كه جاهليت و اسلام را درك كرده است . او بر پيامبر صلى الله عليه و آلهوارد شد و با ايشان ، مصاحبت داشت .
حُجر ، از چهره هاى منوّر تاريخ اسلام و از قلّه سانان پُرفروغ تاريخ تشيّع است . او هنوز در سنين جوانى بود كه به محضر پيامبر خدا درآمد و اسلام آورد . دنيا گريزى ، زهد ، نمازگزارى و روزه دارىِ بسيار ، سلحشورى و رزم آورى ، شرافت و كرامت و درستكارى و عبادت ، از ويژگى هاى اوست .
او به زهد ، معروف بود . روح پاك ، نفْس سالم ، مَنش والا و روش پيراسته حُجر ، او را مستجاب الدعوه ساخته بود . او هرگز در برابر حق كشى ها و باطل گرايى ها سكوت نمى كرد . چنين بود كه همراه مؤمنان و مجاهدان ، بر عثمان شوريد و در عينيت بخشيدن به حاكميت مولا على عليه السلام ، از هيچ كوششى دريغ نكرد و بدين سان ، از ياران ويژه و پيروان مطيع او به شمار مى رفت .
او در نبردهاى على عليه السلام نيز شركت داشت . در جمل ، فرمانده سواره نظام كِنديان بود و در صفّين ، فرماندهى قبيله خود را به عهده داشت و در نهروان ، جناح چپ ۱ و يا راست سپاه على عليه السلام را فرماندهى مى كرد .
او زبانى گويا و كلامى نافذ داشت ، به بلاغتْ سخن مى گفت و با فصاحت ، حقايق را بيان مى نمود . سخنان زيبا و بيدارگر او درباره جايگاه والاى على عليه السلام ، نشانى است از اين حقيقت .
او يار باوفاى على عليه السلام و از مدافعان سختكوش وى بود . چون ضحّاك بن قيس براى غارتگرى روى به عراق نهاد ، حجر بن عدى از على عليه السلام براى رويارويى با او فرمان گرفت و با دلاورى ، او را شكست داد و ضحّاك ، پا به فرار نهاد .
حجر ، لحظاتى قبل از ضربت خوردن على عليه السلام ، از توطئه خبر يافت و با تمام توان كوشيد تا ايشان را خبر كند ؛ امّا موفّق نشد و غمِ به خون نشستن على عليه السلام بر جانش نشست .

1.الاستيعاب : ج ۱ ص ۳۸۹ ش ۵۰۵ ، اُسد الغابة : ج ۱ ص ۶۹۷ ش ۱۰۹۳ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 41500
صفحه از 463
پرینت  ارسال به