403
حکمت نامه جوان

ما بست . ۱
در تاريخ دمشق آمده است كه امام على عليه السلام به قصد عيادت از صعصعه بر او وارد شد . چون على عليه السلام او را ديد ، گفت :

۰.إنَّكَ ما عَلِمتُ حَسَنُ المَعونَةِ خَفيفُ المَؤونَةِ .

۰.تا آن جا كه من مى دانم ، تو ياورى نيكو و كم هزينه اى .

۰.صعصعه گفت : و به خدا سوگند ، تو نيز ـ اى امير مؤمنان ـ دانايى و خداوند در نظرت بزرگ است .
على عليه السلام به او فرمود :
لا تَجعَلها اُ بَّهَةً عَلى قَومِكَ أن عادَكَ إمامُكَ .

۰.اين كه پيشوايت به عيادتت آمده است ، دستاويز فخرفروشى تو بر قومت نشود!

صعصعه گفت : نه ، اى امير مؤمنان ! بلكه آن را منّتى از جانب خدا بر خود مى بينم كه اهل بيت و پسر عموى پيامبر خداى جهانيان به عيادتم آمده است . ۲
مسمع بن عبد اللّه بصرى ، از مردى نقل مى كند كه امام على عليه السلام صعصعة بن صوحان را به سوى خوارج فرستاد ، به او گفتند : آيا اگر على با ما و در جايگاه ما بود ، تو با او بودى؟
گفت : آرى .
گفتند : پس تو در دينت دنباله رو على هستى . بازگرد كه دينى ندارى .
صعصعه گفت : واى بر شما! آيا از كسى دنباله روى نكنم كه به نيكويى از خدا دنباله روى مى كند و هماره و صادقانه ، در پىِ فرمان خداست؟ آيا پيامبر خدا ، هنگامى كه جنگ شدّت مى گرفت ، او را پيش نمى فرستاد تا آن را زير پايش لگدمال و آتش آن را با شمشيرش ، خاموش كند و در راه خدا چنان افتاده بود كه پيامبر

1.الأمالي للطوسي : ص ۲۳۶ ح ۴۱۸ .

2.تاريخ دمشق : ج ۲۴ ص ۸۸ .


حکمت نامه جوان
402

عثمان گفت : اين آيه ، در شأن ما نازل شده است .
به او گفتم : پس به نيكى فرمان ده و از زشتى ، باز دار .
عثمان گفت : اين را وا گذار و مقصودت را بگو .
به او گفتم : به نام خداوند بخشنده مهربان .
«الَّذِينَ أُخْرِجُواْ مِن دِيَـرِهِم بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَن يَقُولُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ؛۱آنان كه به ناحق از ديارشان رانده شده اند ، تنها به جرم اين كه مى گفتند : پروردگار ما ، خداى يگانه است ...» .
عثمان گفت : اين آيه هم در حقّ ما نازل شده است .
به او گفتم : پس آنچه را از خدا گرفته اى ، به ما بده .
عثمان [خطاب به ما ] گفت : اى مردم! شما بايد گوش به فرمان و مطيع باشيد؛ چرا كه دست خدا با جماعت است و شيطان ، همراه شخصِ گسسته از جماعت . به گفته اش گوش نسپاريد كه اين (صعصعه) ، نه مى داند خدا كيست و نه مى داند كجاست .
به او گفتم : امّا اين كه مى گويى : «گوش به فرمان و مطيع باشيد» ، تو از ما مى خواهى كه فردا[ ى قيامت] بگوييم :
«رَبَّنَآ إِنَّـآ أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ ؛طَ۲خداى ما! ما از سروران و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنان ، ما را از راه به در بردند» .
و امّا گفته ات كه : «من ، نمى دانم خدا كيست» ، خدا ، پروردگار ما و پروردگار پدران نخستين ماست . و اين كه مى گويى : «من نمى دانم خدا كجاست» ، خداوند متعال ، در كمين [ ستمكاران ]است .
پس عثمان ، خشمگين شد و فرمان داد ما را بازگردانند و درها را به روى

1.حج : آيه ۴۰ .

2.احزاب : آيه ۶۷ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 41408
صفحه از 463
پرینت  ارسال به