429
حکمت نامه جوان

پس از بيعت مردم ، مسلم از حذيفه خواست تا حقيقت آنچه را كه گذشته است ، بازگويد ، و او چنين كرد و مسلم ، شيفته على عليه السلام شد .
گزارش شده در جريان جنگ جمل ، هنگامى كه دو لشكر (لشكر امير مؤمنان و لشكر اصحاب جمل) با هم روبه رو شدند ، بصريان به سوى ياران على عليه السلام تير مى انداختند تا آن كه گروهى از آنان را زخمى كردند . مردم گفتند : اى امير مؤمنان! تيرهاى آنان ، ما را زخمى كرده است . منتظر چه هستى؟
على عليه السلام گفت :

۰.اللّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ أنّي قَد أعذَرتُ وأنذَرتُ ، فَكُن لي عَلَيهِم مِنَ الشّاهِدينَ .

۰.بار خدايا! تو را گواه مى گيرم كه من ، راه عذر(بهانه)شان را بستم و به آنها هشدار دادم . پس تو براى من در برابر آنان گواه باش .

سپس على عليه السلام زِرِهش را خواست و آن را به تن نمود و شمشيرش را حمايل كرد و عمامه را به سر و صورت پيچيد و بر استر پيامبر صلى الله عليه و آله نشست و قرآن طلبيد و آن را به دست گرفت و فرمود :

۰.يا أيُّهَا النّاسُ ، مَن يَأخُذُ هذَا المُصحَفَ فَيَدعو هؤُلاءِ القَومَ إلى ما فيهِ ؟

۰.اى مردم! چه كسى اين قرآن را مى گيرد و اين قوم را به سوى آن مى خواند؟

جوانى از قبيله مُجاشع ـ كه به او «مُسلم» گفته مى شد و قبايى سفيد به تن داشت ـ برجَست و به على عليه السلام گفت : اى امير مؤمنان! من آن را مى گيرم .

۰.على عليه السلام فرمود :يا فَتى إنَّ يَدَكَ اليُمنى تُقطَعُ ، فَتَأخُذُهُ بِاليُسرى فَتُقطَعُ ، ثُمَّ تُضرَبُ عَلَيهِ بِالسَّيفِ حَتّى تُقتَلَ .

۰.اى جوان! دست راستت قطع مى شود و با دست چپت آن را مى گيرى و آن هم قطع مى شود . سپس با شمشير به تو مى زنند تا كشته شوى .

جوان گفت : اى امير مؤمنان! من تاب اين چنين كارهايى را ندارم .


حکمت نامه جوان
428

در جنگ جمل ، فرماندهى پياده نظام را به عهده داشت .
او پس از پيروزى امام عليه السلام در جنگ جمل ، پيگيرى كارهاى مربوط به عايشه را به دستور امام عليه السلامبر عهده گرفت و او را به مدينه بازگردانْد .
محمّد ، در جهاد و عبادت ، سختكوش بود و به خاطر سختكوشى او در عبادت ، وى را «عابد قريش» مى ناميدند . وى ، جدّ مادرى امام صادق عليه السلام است .
به سال 36 هجرى و پس از عزل قيس بن سعد از حكومت مصر ، على عليه السلام ، محمّد را به حكومت آن جا گمارد و چون ياران امام عليه السلام ، دست از يارى كشيدند و ايشان را تنها نهادند ، معاويه از اين فرصت ، سود جُست و توانست با حيله گرى و خباثت ، اين ياور بااخلاص امام عليه السلام را فريب دهد و او را بكشد و بدين شيوه بر مصر ، دست يابد .
على عليه السلام ، در مناسبت هاى مختلفى محمّد را مى ستود و او را به نيكى ياد مى كرد و مى فرمود :

۰.لَقَد كانَ إلَيَّ حَبيبا وكانَ لي رَبيبا ، فَعِندَ اللّهِ نَحتَسِبُهُ وَلَدا ناصِحا وعامِلاً كادِحا وسَيفا قاطِعا ورُكنا دافِعا . ۱

۰.او محبوب و دست پرورده من بود . پاداش مصيبتش را از خدا مى خواهم . فرزندى خيرخواه و كارگزارى كوشا و تيغى بُرنده و رُكنى از اركان محكم حكومت بود .

3 / 35

مُسلم مُجاشِعى

مُسلم ، به هنگام حكومت حُذَيفة بن يَمان بر مدائن ، در آن ديار مى زيست . پس از روزگار عثمان بن عَفّان و ابقاى حذيفه بر حكومت آن ديار از سوى على عليه السلام ، حذيفه ، نامه امام عليه السلامرا براى مردم ، قرائت كرد و آنان را به بيعت با على عليه السلامفرا خواند و در عظمت آن بزرگوار ، سخن گفت .

1.نهج البلاغة : خطبة ۶۸ و نامه ۳۵ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 38404
صفحه از 463
پرینت  ارسال به