79
حکمت نامه جوان

۵۹.امام على عليه السلام :آن كه شـأن خـود را بشناسـد ، آن را با كارهاى فانى ، خـوار نمى سازد .

۶۰.امام على عليه السلام :آن كه خود را بشناسد ، پروردگارش را شناخته است .

۶۱.امام على عليه السلام :در شگفتم از آن كه خود را نمى شناسد ، چگونه پروردگارش را مى شناسد؟

۶۲.امام على عليه السلامـ در روايتى منسوب به ايشان ـ : [خداوند ،] آدمى را ، داراى نفس ناطقه (دريابنده) آفريده است . اگر آن را با علم و عمل رشد دهد ، مانند گوهرهاى (يا علّت هاى) نخستين خود خواهد شد ۱ و اگر مزاج وى معتدل شود و از اضداد ، جدايى گزيند ، هر آينه با آن نفس ناطقه ، شريكِ آن هفت آسمانِ محكم خواهد شد .

1.آقا جمال خوانسارى ، شارح غرر الحكم ، در شرح اين جمله مى گويد : «يعنى آفريده [است] حق تعالى آدمى را صاحب نفس ادراك كننده معقولات ، چنان كه اگر پاكيزه گردانَد آدمى آن را به علم و عمل يعنى به تحصيل علم و عمل نيكو ، پس شبيه شود با گوهرهاى اوايل علّت هاى آن ، يعنى با ذوات آنها . و مراد به اوايل علّت هاى آن ، عقول مقدّسه است بنابر آنچه مذكور شد از مذاهب حكما كه آنها وسايط در ايجاد موجودات باشند و علل آنها منتهى به آنها شوند» (غرر الحكم و دُرَر الكلم : ج ۴ ص ۲۲۰) .


حکمت نامه جوان
78

۵۹.عنه عليه السلام :مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم يُهِنها بِالفانِياتِ . ۱

۶۰.عنه عليه السلام :مَن عَرَفَ نَفسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ . ۲

۶۱.عنه عليه السلام :عَجِبتُ لِمَن يَجهَلُ نَفسَهُ كَيفَ يَعرِفُ رَبَّهُ . ۳

۶۲.عنه عليه السلام ـ فيما نسب إليه ـ :خُلِقَ الإِنسانُ ذا نَفسٍ ناطِقَةٍ ، إن زَكّاها بِالعِلمِ وَالعَمَلِ فَقَد شابَهَت جَواهِرَ أوائِلِ عِلَلِها ، وإذَا اعتَدَلَ مِزاجُها وفارَقَتِ الأضدادَ ، فَقَد شارَكَ بِهَا السَّبعَ الشِّدادَ ۴ . ۵

1.غرر الحكم : ح ۸۶۲۸ .

2.غرر الحكم : ح ۷۹۴۶ .

3.غرر الحكم : ح ۶۲۷۰ .

4.. شارح غرر الحكم ، پس از اين قسمت از جمله ياد شده مى نويسد : «مزاج ، كيفيتى را گويند كه در مركبات از امتزاج اجزاى عناصر با يكديگر و فعل هر يك در ديگرى و انفعال ديگرى از آن حاصل شود ، و مزاج معتدل ، مزاجى را گويند كه در حرارت و برودت و رطوبت و يبوست ، در مرتبه وسط باشد و به يك طرف از طرفين ضدّين ، مايل نباشد و اگر نفس ناطقه انسانى مجرّد نباشد و حالّ در بدن باشد ـ چنان كه مشهور ميانه متكلمان است ـ مزاج و اعتدال آن بر ظاهر ، محمول مى تواند شد به اين كه مراد [حديث ،] اين باشد كه : هر گاه مزاج نفس كسى از آدميان كه مزاج بدن او باشد ، معتدل باشد و از طرفين متضادّين جدايى كند ، پس آدمى به [واسطه] آن نفس ، شريك [مى]شود با نفوس فلكيه ، و اگر [نفسِ ناطقه انسانى] مجرّد باشد ـ چنان كه مذهب حكما و بعضى از متكلّمين است ـ مراد به اعتدال مزاج او باز يا اعتدال مزاجِ بدنى است كه او را به آن تعلّقى باشد و چون هر چند مزاج بدن به اعتدال نزديك تر باشد ، نفسى كه فايض بر آن شود ، اكمل باشد ، پس به آن اعتبار ، اعتدال مزاج بدن ، مناط شراكت نفس با هفت آسمان تواند شد ، و يا مراد به اعتدال مزاج او ، «توسّط» اوست در اخلاق ، ميانه طرفين متضادّين ، مثل شجاعت كه توسّط است ميانه تهوّر و جُبن ؛ و سخاوت كه توسّط است ميانه اسراف و بخل . و بر اين قياس ، ساير اخلاق و بر اين توسّط ، مجازا اعتدال مزاج ، اطلاق تواند شد و بر هر تقدير ، شراكت با هفت آسمان به اعتبار مزاج ، يا به سبب اين است كه افلاك نيز مركّب باشند و مزاج ايشان معتدل باشد ، هر چند اين ، خلاف مذهب حكماباشد ؛ زيرا كه دليل بر امتناع اين قائم نيست ، و يا به اعتبار اين است كه آنها بالكلّيه از كيفيات متضادّه عارى باشند ـ چنان كه مذهب حكماست ـ و چون اعتدال و توسّط ميانه كيفيات متضادّه به منزله خلوّ از آنهاست ، پس به آن اعتبار ، اعتدال باعث شراكت با افلاك [مى]شود و ظاهر ، اين است كه غرض از حكم به شراكت آنها با افلاك ، اين باشد كه چنان كه آنها مصدر خيرات باشند به شعور و اختيار ـ چنان كه مذهب حكماست ـ پس آن نفوس معتدله نيز كه شريك آنها باشند ، چنين باشند . نهايت ، بعضى از اعاظم علماى ما دعوى جماديت آنها كرده و آن را از ضروريات دين شمرده اند و قوّت و استحكام آنها به اعتبار اين تواند بود كه هميشه بر جاى خود باشند و از مرور دهور ، فتورى به آنها راه نيابد و بنابر طريقه حكما ، قوّت و استحكام معنوى نيز مراد تواند بود و به آنچه تقرير شد ، ظاهر مى شود كه اين كلام ، مؤيّد چندين اصل از اصول حكما مى تواند شد ، نهايت نسبت آن به آن حضرت ـ صلوات اللّه و سلامه عليه ـ ثابت نيست ، بلكه گمان فقير ، اين است كه كلام يكى از حكما بوده كه بعضى از براى ترويج آن ، نسبت به آن حضرت داده[اند] و اللّه تعالى يعلم» . محدّث اُرموى نيز در پاورقى آورده است : «چنان كه شارح رحمه الله فرموده ، به ظن متآخم به علم مى توان حكم كرد كه اين كلام از آن حضرت نيست ، نظر به قرائن و اماراتى كه از ملاحظه آنها در يافت اين مدّعا مى شود» . (غرر الحكم و درر الكلم : ج ۴ ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱) .

5.غرر الحكم : ح ۵۸۸۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۰ ص ۱۶۵ ح ۵۴ وليس فيه [والعمل] .

  • نام منبع :
    حکمت نامه جوان
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    پیوند معرفی کتاب :
    /post/43078/
    لینک خرید :
    http://shop.darolhadith.ir/home/52-%D8%AD%DA%A9%D9%85%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.html
تعداد بازدید : 26479
صفحه از 463
پرینت  ارسال به