امام علی(ع) در دوران حکومتش سه جنگ داشت که متاسفانه هرسه جنگ داخلی بود.
امام على عليه السلام با هجوم شگفت مردم و اقبال عظيم توده ها و اصرار فراوان مسلمانان ، زمام خلافت را به دست گرفت و در يكى از آغازين سخنرانى هاى شكوهمند و پرشورش ، سياست آينده خويش را به صراحت تبيين كرد و نشان داد كه امتيازهاى بى بنياد را برنخواهد تابيد و در جامعه ، دگرگونى بنيادينى به وجود خواهد آورد و برترى جويى ها و امتيازهاى بى اساس را از همه سوى جامعه ، خواهد زدود ؛ چرا كه اين همه در نگاه او از ويژگى هاى تفكّر جاهلى است كه چونان پيش از بعثت ، به سوى مردمان بازگشته است .[۱]
روشن است كه كسان بسيارى ، اين ديگرسانى را بر نمى تابيدند و از دست هِشْتن موقعيت ها و امتيازها را تحمّل نمى كردند و از جمله ، كسانى كه در هنگامه شورش بر عثمان ، آب را گِل آلود كرده بودند تا ماهىِ منصب و قدرت بگيرند، اكنون آرام نمى نشستند و كسانى كه بدون هيچ امتيازى سال ها بر گُرده مردمان سوار بودند و بدون توجّه به حكومت مركزى ، هر آنچه روا مى دانستند، انجام مى دادند، اين سياست توفان زا را تحمّل نمى كردند. بدين سان ، هنوز روزهايى از حكومت على عليه السلام نگذشته بود كه رويارويى ها آغاز شد و بهانه هاى بى اساس ، چهره نمود و در تداوم خود ، تمام حكومت چهار سال و اندى او را با نبرد و خون بيالود.
اين رويارويى ها با توجّه به بنياد جريان ها و چگونگى شكل گيرى ساختارها و شخصيّتِ به وجود آورندگان، بويژه جَمليان و نَهروانيان ، بسى دشوار بود. على عليه السلام خود ، بارها از اين دشوارى ها پرده برگرفته است:
لَو لَم أكُ فيكُم ما قوتِلَ أصحابُ الجَمَلِ وأصحابُ النَّهرَوانِ .[۲]اگر من در ميان شما نبودم، جمليان و نهروانيان كشته نمى شدند.
و فرمود:
إنّى فَقَأتُ عَينَ الفِتنَةِ ، ولَم يَكُن لِيَجتَرِئَ عَلَيها أحَدٌ غَيري بَعدَ أن ماجَ غَيهَبُها وَاشتَدَّ كَلَبُها.[۳]به راستى كه من چشم فتنه را درآوردم و كسى جز من بر اين كار جرئت نمى كرد، [ بويژه] پس از آن كه تاريكى اش فراگير شد و هارى اش شدّت يافت .
چه كسى توان آن را داشت كه در پسِ عنوان هاى فريبنده «صحابى» و «سابقون» و چهره هاى عابد نما و پيشانى هاى پينه بسته از سجده ، انبوه بر هم هشته انديشه هاى فاسد و جهل متراكم و شرك پيچيده را بنگرد و فرمان قلع و قمع دهد؟ راستى را ، كار على عليه السلام بس دشوار بود و پيامبر خدا كه در آينه زمان اين همه را مى ديد، بارها به اين حقيقت اشاره كرده بود كه:
... تُقاتِلُ عَلَى التَّأويلِ كَما قاتَلتُ عَلَى التَّنزيلِ.[۴]تو بر اساس تأويل مى جنگى، چنان كه من بر اساس تنزيل جنگيدم.و فرموده بود :
إنَّ عِليَّ بنَ أبي طالِبٍ أخي و وَصِيِّي ، يُقاتِلُ بَعدي عَلى تَأويلِ القُرآنِ كَما قاتَلتُ عَلى تَنزيلِهِ .[۵]به راستى كه على بن ابى طالب ، برادر و جانشين من است . پس از من براى تأويل قرآن مى جنگد، چنان كه من براى تنزيل آن جنگيدم.
و فراتر از اين ، چگونگى جنگ افروزان را نيز نشان داده و با اشاره به امام على عليه السلام فرموده بود:
هذا وَاللّهِ قاتِلُ القاسِطينَ وَالنّاكِثينَ ، والمارِقينَ .[۶]به خدا سوگند ، اين (على بن ابى طالب عليه السلام ) ، نبرد كننده با قاسطين (طغيانگران)، ناكثين (بيعت شكنان) و مارقين (منحرفان از دين) است.
و بر اين اساس ، برخى از صحابيان، پيش از آن كه على عليه السلام به خلافت برسد ، از اين حقيقت ، سخن گفته بودند .[۷]
پيامبر خدا كه رسالت ابلاغ دين را داشت ، مسئوليت برنمودن چگونگى هاى آينده اين امّت را نيز به عهده داشت ؛ چرا كه دين او جاودانه بود و آيينش زمان شمول و جهان شمول . بدين سان ، اين رويارويى ها را پيش بينى كرد و با وصف چگونگى فتنه افروزان ـ چنان كه آمد ـ ، بر موضع آنان خط بطلان كشيد و آنان را جمعى فتنه انگيز و گروهى ستم پيشه و «باغى» معرفى كرد:
يا عَلِيُّ ! سَتُقاتِلُكَ الفِئَةُ الباغِيَةُ ، وأنتَ عَلَى الحَقِّ ، فَمَن لَم يَنصُركَ فَلَيسَ مِنّي .[۸]اى على! به زودى گروه طغيانگر با تو مى جنگند و تو بر حقّى، و آن كه تو را يارى نكند ، از من نيست.
و از سوى ديگر ، افزون بر ارج گزارى ها بر شخصيت على عليه السلام و تأكيد بر اين كه او هماره با حق است و حق با اوست ،[۹]حقّانيت او در نبردها و استوار گامى او در جنگ ها را نيز به همگان نشان داد و فرمود:
أنتَ ... تُقاتِلُ عَلى سُنَّتي .[۱۰]تو ... بر سنّت من مى جنگى .
وفرمود:
حَربُ عَلِيٍّ حَربُ اللّهِ .[۱۱]نبرد على، نبرد خداست .
و يا:
حَربُكَ حَربي .[۱۲]جنگ تو ، جنگ من است .و يا:
حَربُكَ حَربي وسِلمُكَ سِلمي .[۱۳]جنگ تو جنگ من، و آشتى تو آشتى من است.
و...
و با اين همه ، پيامبر صلى الله عليه و آله موضع الهى على عليه السلام را شناسانْد تا در آينده ، صف حق و باطل ، به روشنى از هم جدا شود و آنچه اكنون پس از اين نگاه كوتاه مى آيد، انبوه نقل ها و اسناد است در جهت روشن ساختن آنچه آورديم.
[۱]
ر . ك : ج ۳ ص ۵۴۱ (اصلاحات علوى) .
[۲]
خصائص أمير المؤمنين ، نَسايى: ص ۱۴۹ ح ۱۸۴، الغارات: ج ۱ ص ۶ ـ ۷ و ۱۶ ، تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۹۳ ، كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۸۷۰ ح ۴۸ .
[۳]
نهج البلاغة : خطبه ۹۳ ، الغارات : ج ۱ ص ۶ ، تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۹۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۱ ص ۳۴۸ ح ۶۱ .
[۴]
كفاية الأثر: ص ۷۵ـ۷۶.
[۶]
تاريخ دمشق : ج ۳ ص ۱۶۳ ح ۱۲۰۳ ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۳۰۶ .
[۷]
همانند ابو ايّوب و ابو سعيد خُدْرى. ر . ك : ص ۴۶۵ (ديدگاه هايى درباره نبرد با سركشان) . و ص ۴۰۵ (خبر دادن پيامبر از فتنه هاى پس از خود) و ص ۴۱۵ (فصل سوم : فرمان پيامبر به نبرد با فريب خوردگان) .
[۸]
تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۴۷۳ ح ۹۰۴۴ ، كنز العمّال : ج ۱۱ ص ۶۱۳ ح ۳۲۹۷۰ .
[۹]
تاريخ بغداد: ج ۱۴ ص ۳۲۱، تاريخ دمشق : ج ۳ ص ۱۲۰ ح ۱۱۶۲ . نيز ، ر . ك : ج ۲ ص ۱۹۳ (على با حق است) .
[۱۰]
مسند أبى يعلى: ج ۱ ص ۲۷۱ ح ۵۲۴ ، المناقب ، خوارزمى : ص ۱۲۹ ح ۱۴۳ ، ينابيع المودّة : ج ۱ ص ۳۷۴ ح ۳ .
[۱۱]
الخصال : ص ۴۹۶ ح ۵ ، الأمالى ، صدوق : ص ۱۴۹ ح ۱۴۶ و ص ۸۵ ح ۵۲ ، بشارة المصطفى : ص ۲۰ .
[۱۲]
المناقب ، كوفى : ج ۱ ص ۳۵۱ ح ۲۷۸ ، تفسير فرات : ص ۲۶۶ ح ۳۶۰ .
[۱۳]
الأمالى ، طوسى : ص ۳۶۴ ح ۷۶۳ ، كنز الفوائد : ج ۲ ص ۱۷۹ ، شرح الأخبار : ج ۲ ص ۱۰۲ .