تاریخچه بنای حرم امام حسین علیه السلام - صفحه 5

كردن قبر امام عليه السلام از چشم دوستدارانش بوده است:

أرادُوا لِيُخفُوا قَبرَه عَن وَليِّهِفَطيبُ تُرابِ القَبرِ دَلَّ عَلَى القَبرِ .
تصميم داشتند كه قبرش را از دوستش پنهان كنند؛امّا عطر خاك قبر ، خود ، نشانِ آن بود .
ابن كثير ، با نقل اين خبر ، ۱ اين استنباط غلط را دارد كه تا آن زمان ، محلّ قبر امام عليه السلام مشخّص نبوده است ، در حالى كه درست به عكس، اين خبر ، نشان از آن دارد كه توطئه اى از سوى دستگاه خلافت براى از ميان بردن آثار قبر امام عليه السلام ، در كار بوده است.
در منبعى ديگر ، پس از نقل اين خبر ، آمده است كه آب بستن به قبر حسين عليه السلام ، يك بار در عصر اُمَويان ، و بار ديگر در عصر عبّاسيان بوده است. ۲
بايد گفت : هر چه رُخ داده و در زمان هر خليفه اى كه بوده ، مى توان يقين كرد كه بار ديگر ، بنايى بر روى مزار امام حسين عليه السلام ساخته شده است كه از چگونگى آن و يا بانى آن ، اطّلاعى نداريم ؛ امّا در هر صورت ، بايد كار شيعيان نواحى عراق باشد. اين ، همان بنايى است كه مردمان ، تا روزگار متوكّل ، به زيارت آن مى رفتند.

مزار امام عليه السلام در قرن سوم هجرى

مهم ترين جسارت نسبت به مزار امام حسين عليه السلام در تاريخ ، مربوط به متوكّل عبّاسى است . ۳ وى از سال 232 تا 247 ق ، تحت تأثير اهل حديث متعصّب بغداد ، بر امور ،

1.البداية والنهاية: ج ۸ ص ۲۰۳.

2.الحدائق الورديّة: ج ۱ ص ۱۲۹.

3.در الأمالى شيخ طوسى ، به نقل از ابراهيم ديزج آمده است : متوكّل ، مرا براى تغيير دادن قبر حسين عليه السلام فرستاد و نامه اى را كه براى جعفر بن محمّد بن عمّار قاضى بود ، با من همراه كرد كه در آن ، نوشته بود : «تو را از روانه كردن ابراهيم ديزج به كربلا براى نبش قبر حسين ، آگاه مى كنم . چون نامه ام را خواندى ، به كار ، سركشى كن» . ديزج مى گويد : جعفر بن محمّد بن عمّار ، نامه را به من نشان داد و من ، فرمان او را به انجام رساندم و نزد او آمدم . به من گفت : چه كردى؟ گفتم : آنچه را فرمان داده بودى ، انجام دادم ؛ امّا چيزى نديدم و چيزى نيافتم . او به من گفت : آيا خوب گود كردى [و تا ته قبر رفتى] ؟ گفتم : چنين كردم و چيزى نديدم . او هم به خليفه نوشت : «ابراهيم ديزج ، نبش قبر كرده و چيزى نيافته است . به او فرمان داده ام و او قبر را به آب بسته و با گاو ، شيار انداخته است» . ابو على عمّار مى گويد : ابراهيم ديزج برايم گفت و من هم از ماجرا پرسيدم . او به من گفت : من فقط با غلامان ويژه ام رفتم و نبشِ قبر كردم . بوريايى نو يافتم كه پيكر حسين بن على بر آن قرار داشت و بوى مُشك از آن مى آمد . بوريا و پيكر حسين را بر آن ، به همان حال ، رها كردم و فرمان دادم تا خاك بر روى آن بريزند و آب را بر آن گشودم و فرمان دادم كه با گاو ، آن جا را شيار بيندازند و شخم بزنند ؛ امّا وقتى گاو بر آن جا گام مى نهاد ، چون به جايگاه [قبر] مى رسيد ، از آن جا باز مى گشت . من غلامانم را به خدا و سوگندهاى شديد قسم دادم كه اگر كسى اين ماجرا را ذكر كند ، او را خواهم كُشت» (الأمالى ، طوسى : ص ۳۲۶ ح ۶۵۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۳۹۴ ح ۲) .

صفحه از 20