در بين ديگر فرقه ها، از جمله شافعيان و حنفيان ، رواج داشته و از سوى عالمانى همچون : محمّد منصور ، امير عبّادى ، خواجه على غزنوى ، صدر خُجَندى ، ابو منصور ماشاده ، مجد همدانى ، خواجه ابو نصر هسنجانى ، شيخ ابو الفضائل مشّاط ، ابو منصور حضره ، قاضى ساوه و خواجه ابو المعالى جوينى برگزار مى شده است .
افزون بر آنچه ياد شد ، گزارش هاى ديگرى نيز در اختيار داريم كه به گونه اى نشانگر تداوم جريان عزادارى و اقامه سوگوارى بر امام حسين عليه السلام در اين سده اند . اين گزارش ها عبارت اند از :
1 . گزارش ذهبى از اقامه سوگوارى در بغداد به سال 561 ق ، ۱ كه در نهايتِ گستردگى و شور و هيجان ، برگزار شده است .
2 . گزارش ذهبى ، كه در آن تصريح مى كند در حدود سال 590 ق ، تشيّع ، به همّت بر آمده و شايع شده بود و مردم ، از رضى الدين طالقانى قزوينى، واعظ بلندآواز روزگار ، خواسته بودند كه در روز عاشورا و بر فراز منبر ، يزيد را لعن كند . ابن جوزى نيز كه خود ، واعظى در اوجِ شهرت بود ، با اين امر ، موافق بود. ۲
3 . گزارشى كه در آن آمده است كه مردم از سِبط ابن جوزى خواسته اند مقتل بخواند . او نيز اجابت نموده و خود نيز در مقتل خوانى خويش ـ كه به زمان ملك ناصر بوده ـ ، زارى كرده است . ۳
4 . گزارشى كه پيش تر آورديم كه شيعيان ، يارىِ حاكم حلب را مشروط به علنى شدن شعائر ، از جمله عزادارى كرده بودند . ۴
1.در سير أعلام النبلاء (ج ۲۰ ص ۴۱۶) آمده است : رافضى ها به سال ۵۶۱ق ، براى عاشورا به سوگوارى پرداختند و آن را به حدّ اعلا رساندند .
2.در سير أعلام النبلاء (ج ۲۱ ص ۱۹۳) و البداية و النهاية(ج ۱۳ ص ۹) ، در شرح حال ابو الخير احمد بن اسماعيل بن يوسف طالقانى قزوينى شافعى آمده است : در زمان وى ، تشيّع به خاطر ابن صاحب رواج پيدا كرد و مردم در روز عاشورا از وى خواستند كه يزيد را لعن كند و او نكرد . چند بار اقدام به كشتنش كردند ؛ امّا نه از نظرش دست كشيد و نه سست شد . او به قزوين رفت ؛ امّا ابن جوزى به آنان متمايل شد .
3.البداية و النهاية : ج ۱۳ ص ۱۹۴ .
4.در البداية و النهاية (ج ۱۲ ص ۲۸۸) آمده است : وقتى صلاح الدين به سال ۵۷۰ ق ، بر دمشق به طور كامل ? و همه جانبه چيره شد ، چون در حلب هنوز مقاومت و آشفتگى ادامه داشت ... ، بلافاصله راهى حلب شد و در كوه جوشن ، مستقر گرديد . مردم حلب به حاضر شدن در ميدان باب العراق فرا خوانده شدند . مردم در آن جا گرد آمدند . نور الدين ، شاه زاده حاكم حلب ، برخاست و به مردم ، اظهار محبّت و علاقه كرد و در برابر آنان ، تظاهر به گريه نمود و آنها را به جنگ با صلاح الدين تحريك كرد . و اين با نظر امراي پيشين بود . مردم شهر به او اعلام وفادارى و طاعت عمومى كردند و شيعيان به اين منظور با او شرط كردند كه «حىّ على خير العمل» باز گردانده و در بازارها اذان گفته شود و بخش شرقى مسجد جامع ، به آنها اختصاص يابد و نام دوازده امام ، در كنار جنازه ها برده شود و براى نماز ميّت ، پنج تكبير گفته شود و عقد ازدواج هايشان نزد ابو طاهر بن ابى المكارم حمزة بن زاهر حسينى باشد . او همه اينها را پذيرفت و در مسجد جامع و جاهاى ديگر شهر ، در اذان ، «حىّ على خير العمل» گفته مى شد .