بررسى دقيق اسناد و گزارش هاى مربوط به زمان و مكان ولادت امام مهدى عليه السلام نشان مى دهد كه ايشان در شب يا روز جمعه نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى مطابق با 12 مرداد 248 هجرى شمسى و 29 جولاى سال 869 ميلادى ، در شهر سامرّا تولّد يافته است.
بررسى دقيق اسناد و گزارش هاى مربوط به زمان و مكان ولادت امام مهدى عليه السلام نشان مى دهد كه ايشان در شب يا روز جمعه نيمه شعبان سال ۲۵۵ هجرى قمرى مطابق با ۱۲ مرداد ۲۴۸ هجرى شمسى و ۲۹ جولاى سال ۸۶۹ ميلادى ، در شهر سامرّا تولّد يافته است .
سال ولادت
بيشتر منابع كهن و معتبر، تولّد امام مهدى عليه السلام را در سال ۲۵۵ ذكر كرده اند[۱]و فضل بن شادان با سند صحيح، اين تاريخ را گزارش كرده است .[۲]مصادف بودن نيمه شعبان ۲۵۵ با روز جمعه در تقويم هاى تطبيقى نيز نظر مشهور را تأييد مى كند .
در مقابل رأى مشهور، برخى از عالمان شيعه بر اساس برخى روايت ها نظرى ديگر دارند . شيخ طوسى رحمه اللّه در كتاب الغيبة پس از نقل گزارش هايى كه بر تولّد امام مهدى عليه السلام در سال ۲۵۵ دلالت دارند،[۳]خود بر اين باور است كه روايات صحيح بر تولّد ايشان در سال ۲۵۶ دلالت مى كنند.[۴]
علّامه شوشترى نيز پس از نقل گزارش هاى مختلف، نظر شيخ طوسى را انتخابكرده، مى گويد:
فالأظهر هو القول الثانى (سنة ستّ) لكون رواياته خمسة بخلاف الأوّل (سنة خمس) فليس فيه الّا خبران : خبر حكيمة و خبر محمّد بن على العبّاسى عن الفضل و ترجيح النورى الأوّل بأنّ خبر الفضل صحيح غير صحيح لعدم وصول غيبة الفضل إلينا بإسناد و إنّما نقل عن خطّ مجهول و القدماء لا يجيزون العمل بمثله.[۵]
روشن ترين ديدگاه، نظريّه تولّد در سال ۲۵۶ است؛ زيرا روايت هاى آن پنج تاست و روايات تولّد در سال ۲۵۵، فقط دو خبر است: يكى خبر حكيمه و ديگرى خبر محمّد بن على عبّاسى از فضل. و ترجيح محدّث نورى - كه تولّد در سال ۲۵۵ را از آن رو پذيرفته كه خبر فضل، صحيح است - ، قابل پذيرش نيست؛ زيرا كتاب الغيبة تأليف فضل با سند به ما نرسيده است و تنها از نوشته اى ناشناخته نقل شده است و قدما عمل بر چنين نقلى را روا نمى دارند.
علّامه مجلسى رحمه اللّه پس از نقل تاريخ ۲۵۵ از الكافى و تاريخ ۲۵۶ از كتاب كمال الدين و الغيبةى شيخ طوسى مى نويسد :
و ربّما يجمع بينه و بين ما ورد من خمس و خمسين... [بحمل ] إحداهما على الشمسيّة و الاُخرى على القمريّة .[۶]
شايد بتوان ميان سال ۲۵۵ و ۲۵۶ اين چنين جمع كرد كه يكى بر سال شمسى و ديگرى بر سال قمرى حمل گردد.
علّامه شوشترى در نقد اين نظريّه به حق گفته است:
و هو وهم فإنّه مع عدم تعارف الشمسيّة فى الكتب العربيّة و لاسيّما فى الشرعيّة يكون التفاوت بينهما أكثر من ستّ سنين لا سنة.[۷]
اين جمع، توهّمى بيش نيست؛ زيرا اوّلاً سال شمسى در آثار عربى متداول نيست وثانياً تفاوت سال شمسى و قمرى، حدود شش سال مى شود نه يك سال.
اين نكته را نيز مى توان بدين نقد افزود كه نصوص گزارش كننده سال ۲۵۵، به ماه قمرى تصريح كرده اند و نمى توان گفت كه راوى، سال را شمسى و ماه را قمرى گزارش كرده است . بنا بر اين، امكان جمع بين اين دو گزارش وجود ندارد .
به نظر مى رسد آنچه از ميان اين دو نقل، قابل ترجيح است، رأى مشهور ميان بزرگان شيعه يعنى سال ۲۵۵ قمرى است؛ چرا كه بزرگان شيعه در قرون اوّليه چون: كلينى، صدوق، مفيد و كراجكى نيز همان را پذيرفته اند و چنان كه شيخ مفيد فرموده، اكثر اماميّه به اين رأى عقيده دارند.
فقال الجمهور منهم بإمامة ابنه القائم المنتظر... و اختلفوا فى سنّه عند وفاة أبيه فقال كثير منهم كان سنّه إذ ذاك خمس سنين؛ لأنّ أباه توفّى سنة ستّين و مئتين و كان مولد القائم سنة خمس و خمسين و مئتين.[۸]
جمهور اماميّه به امامت فرزند او يعنى قائم منتظر عقيده دارند... و در سنّ ايشان به هنگام وفات پدرش اختلاف كرده اند. بسيارى از شيعيان بر اين عقيده اند كه سنّ او پنج سال بوده؛ زيرا پدرش در سال ۲۶۰ قمرى وفات كرد و تولّد قائم در سال ۲۵۵ بوده است.
گفتنى است كه گزارش هاى ديگرى نيز در باره تاريخ تولّد امام عصر عليه السلام وجود دارد ، مانند : سال هاى ۲۵۴،[۹]۲۵۷،[۱۰]۲۵۸،[۱۱]و ۲۵۲[۱۲]كه هيچ يك از اين گزارش ها معتبر نيستند .
محلّ ولادت
با توجّه به اقامت اجبارى امام عسكرى عليه السلام در سامرّا[۱۳]طبعاً فرزند ايشان يعنى امام مهدى عليه السلام در آن شهر متولّد شده است و روايات و تواريخ مشهور شيعى نيز همين معنا را تأييد كرده اند .[۱۴]
[۱]ر. ك : ص ۲۰۴ ح ۳۲۵ - ۳۳۳ ، الإقبال : ج ۳ ص ۳۲۷، كنز الفوائد : ج ۲ ص ۱۱۴، دلائل الإمامة : ص ۵۰۱ ح ۴۹۰ و مجموعة نفيسة (تاريخ المواليد): ص ۱۳۷ .
[۲]. إثبات الهداة : ج ۷ ص ۱۳۹ ش ۶۸۳ (به نقل از كتاب إثبات الرجعة) .
[۳]ر. ك: ص ۲۲۲ ح ۳۴۲ و ص ۲۲۶ ح ۳۴۳ .
[۴]الغيبة، طوسى: ص ۴۱۹. نيز، ر. ك : همين دانشنامه : ص ۲۸۸ ح ۳۷۶ .
[۵]كتاب رسالة فى تواريخ النبى و الآل: ص ۲۴ (چاپ شده در پايان كتاب قاموس الرجال :ج ۱۲) .
[۶]بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۴ ح ۴ .
[۷]قاموس الرجال :ج ۱۲ (كتاب رسالة فى تواريخ النبى و الآل: ص ۲۴) .
[۸]الفصول المختارة: ص ۳۱۸.
[۹]ر . ك : ص ۳۱۶ ح ۴۰۰ مجموعة نفيسة (مسارّ الشيعة) : ص ۷۳ .
[۱۰]ر. ك: ص ۲۰۶ ح ۳۳۰ و ص ۲۴۸ ح ۳۴۸ .
[۱۱]مجموعة نفيسة (تاريخ الأئمّة) : ص ۱۵، كشف الغمّة : ج ۳ ص ۲۲۷ ؛ مطالب السؤول : ج ۲ ص ۱۵۲ ، بحار الأنوار : ج ۵۱ ص ۲۳ ح ۳۵ .
[۱۳]شهر سامرّا يا سُرّ مَن رأى، در سى فرسخى بغداد قرار دارد. از شهرهاى كهن عراق است كه در طول تاريخ، چندين بار آباد و خراب شده است . اين شهر بر ساحل شرقى دجله بنا شده است . معتصم عبّاسى در سال ۲۲۱ آن را احيا و آباد كرد و پايتخت را از بغداد بدان جا منتقل كرد و متوكّل عبّاسى نيز بر آبادانى آن افزود . سامرّا، مركز تجمّع سربازان و مأموران حكومتى و همانند يك پادگان بزرگ بوده است .
گفتهاند : چون سربازان او - كه بيشتر ترك بودند - مزاحم مردم بغداد مىگشتند ، او سامرّا را ساخت و سربازان را بدان جا منتقل كرد . نوع شهرسازى و برج و بارو و حتّى مسجد و مناره بزرگ آن ، محيط نظامى را بر ذهن انسان متبادر مىسازد . مسجد و برج آن از بزرگترين و بلندترين نمونهها در سرزمينهاى اسلامى بود .
خلفاى عبّاسى از معتصم تا معتمد عبّاسى، سامرّا را پايتخت خويش قرار دادند و سرانجام، معتمد (م ۲۷۹ ق) پايتخت را به بغداد برگرداند و در زمان معتضد به طور كلّى بغداد، مركز خلافت شد.
محلّهاى از اين شهر با نام عسكر المعتصم شناخته مىشد . امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام در اين محلّه سكونت داشتند و بدين مناسبت اين دو امام، به «عسكريين» لقب يافتند .
امام هادى در سال ۲۳۳ ق، به دستور متوكّل به اين شهر نظامى منتقل (تبعيد) شد تا زير نظر عوامل حكومتى قرار داشته باشد؛ زيرا اگر چه افراد غير نظامى و مردمان عادى نيز در اين شهر سكونت داشتند، ولى جوّ غالب در اين شهر برگرفته از فرهنگ ، روحيه و خلق و خوى نظاميانى بود كه شهر براى آنان بنا شده بود .
محلّ سكونت دو امام شيعه عليهما السلام در همين مكانى بوده است كه اكنون حرم آنان ناميده مىشود .
پس از انتقال پايتخت به بغداد ، سامرّا رو به خرابى نهاد و چيزى از شهر باقى نماند. تنها مرقد امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام موجب شهرت شهر بود. حرم اين دو امام، در زمان آل بويه بنا شد و گسترش يافت . ر.ك : معجم البلدان: ج ۳ ص ۱۷۳، الأنساب، سمعانى : ج ۳ ص ۲۰۲، تاريخ الطبرى : ج ۹ ص ۱۶۳، الكامل فى التاريخ: ج ۴ ص ۵۶۶، البداية و النهاية : ج ۱۱ ص ۶۵، تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۴۸۴، أعيان الشيعة: ج ۸ ص ۴۱۶، تاريخ الغيبة الصغرى : ج ۱ ص ۵۵.
[۱۴]ر.ك: ص ۲۰۶ ح ۳۲۹ و ۳۳۱ و ۳۳۲ .