برهان فطرت را بر اساس هر دو تفسير، تقرير مىكنيم.
تقرير اول: همه انسانها به كمال مطلق و مبدأ هستى گرايش دارند. براى رسيدن به كمال مطلق نياز به واسطهاى داريم كه قبلاً مسير را طى كرده باشد و بتواند با هدايت تشريعى و تكوينى انسانها را به خدا برساند. از سوى ديگر وقتى در انسان گرايشى نسبت به چيزى باشد، بايد آن چيز در خارج هم موجود باشد؛ وگرنه وجودش در انسان لغو خواهد بود.۱ اعتقاد اقوام مختلف به منجى مىتواند شاهد وجود اين فطرت باشد.
تقرير دوم: همه انسانها در فطرت خويش معرفتى نسبت به خداوند دارند:
كُلُّ مَولودٍ يولَدُ عَلَى الفِطرَةِ، يَعنى عَلَى المَعرِفَةِ بِأنَّ اللَّهَ عزّ و جل خالِقُهُ ؛ هر مولودى بر فطرت خود، يعنى بر معرفت به اين كه خداى عزّ و جل آفريدگار اوست، متولد مىشود.۲
از سوى ديگر اين معرفت مورد غفلت قرار گرفته و انسانها توجّهى به آن ندارند. بنابراين نيازمند كسانى هستند كه آنها را به اين معرفت متذكر سازند. خود اين اشخاص هم بايد توسط خدا به اين معرفت آگاهى يافته باشند و بنا بر اين آنان كسانى جز پيامبران و امامان معصوم نيستند.۳اين نياز هميشگى است و شامل زمان حاضر نيز مىشود.
به برهان فطرت اين اشكال وارد است كه گرچه اين برهان اصل وجود نبى و امام را اثبات مىكند، از اثبات تعداد آنها و يا حتّى حضور و ظهور آنان در هر زمان عاجز است. مىتوان گفت پس از تذكر پيامبران و امامان، اكنون عالمان و مبلّغان اين نقش
1.در باره تقريرهاى ديگر برهان فطرت ر.ك: خط امان در ولايت صاحب الزمان عليه السلام : ج ۱ ص ۸۷ ، وجود امام مهدى عليه السلام در پرتو عقل: ص ۳۴ - ۳۷.
2.التوحيد، صدوق: ص ۳۳۱ ح ۹.
3.امير المؤمنين عليه السلام در باره فلسفه بعثت مىفرمايد: «لِيَستَأدوهُم ميثاقَ فِطرَتِهِ، ويُذَكِّروهُم مَنسِيَّ نِعمَتِهِ؛ تا پيمان فطرت را به مردم ابلاغ كنند و نعمتهاى فراموش شده الهى را به آنان گوشزد نمايند». (نهج البلاغه: خطبه اول).