واژه شناسى «تسبيح» - صفحه 3

اصل ديگر ، سَبْح و سِباحه است به معناى شنا كردن در آب . ۱
و «سبحان» ، علَم جنس و اسم مصدر است به معناى تسبيح . خليل بن احمد فراهيدى ، در بيان معناى «سبحان اللّه » مى گويد :
سبحان اللّه ، يعنى : منزّه و وارسته دانستن خداوند از هر چيزى كه سزاوار نيست به آن چيز وصف شود . منصوب بودن «سبحانَ» ، به اعتبار قرار گرفتن در موضع فعل است ، به معناى «تسبيحاً للّه » ؛ يعنى : خدا را پاك و منزّه مى دارم . ۲
فيروزآبادى در القاموس آورده :
سبحان اللّه ، يعنى : منزّه دانستن خداوند از اين كه زن و فرزندى داشته باشد . كلمه «سبحان» ، معرفه است و نصب آن ، بنا بر مصدر است . يعنى : خداوند را از هر عيب و بدى اى تبرئه مى كنم . يا به معناى شتافتن به سوى او ، يا چالاكى در عبادت اوست . «سبحان مِن كذا» ، يعنى : تعجّب مى كنم از آن . ۳

تسبيح ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، مادّه «سبح» و برگرفته هاى آن ، 92 بار به كار رفته است . در اين كتاب آسمانى و نيز در احاديث اسلامى ، كلمه «تسبيح» در معناى تنزيه استعمال شده است . ابن اثير مى گويد :
كلمه تسبيح ، به صورت هاى مختلف ، در حديث ، تكرار شده است . تسبيح در اصل ، به معناى منزّه و پاك و مبرّا دانستن از نقايص و

1.معجم مقاييس اللّغة : ج ۳ ص ۱۲۵ .

2.ترتيب العين : ص ۳۵۷ .

3.القاموس المحيط : ج ۱ ص ۲۲۶ .

صفحه از 9