تحقيقى در حديث ردّ الشمس
آنچه گذشت ، فضيلتى سترگ را براى امير مؤمنان على عليه السلام رقم زده است . حادثه بسى شگفت است و به واقع ، فهم ، دريافت و پذيرش آن ، جز براى دِلدادگان حق و فروتنان در برابر حقيقت ، بسى دشوار .
چنين است كه آنان كه در زندگى فضيلت ستيزى را پيشه ساخته اند و از قبول هر آنچه عنوان فضيلت على عليه السلام را داشته ، تن زده اند ، مى كوشند تا با توجيه هاى ناموجّه از عظمت آن واقعه بكاهند .
در برابر موضعى بدين سان ناصواب و آميخته با حق ستيزى ، محققان و محدّثان و مورّخانى سختكوش و حق مدار (از شيعه و اهل سنّت) كوشيده اند تا با گزارش طرق مختلف نقل حادثه و ثبت و ضبط دقيق آن ، از ساحت حق ، دفاع كنند و حرمت حق را پاس بدارند . در اين مجال اندك ، مى كوشيم از يك سوى ، شهرت گسترده نقل هاى حادثه را در پيش ديد بگذاريم و از سوى ديگر ، برخى خرده گيرى ها و اشكال هاىِ طرح شده درباره آن را پاسخ بگوييم .
قبل از ورود به بحث ، نكاتى را يادآورى مى كنيم :
1 . از آن روى كه محدوده نقد و ردها ، واقعه بازگشت خورشيد در روزگار پيامبر خداست ، و از سوى ديگر ، مهم ترين مسئله اثبات اصل «ردّ الشمس» است ، و سرانجام ، چون اشكال ها غالبا به هر دو واقعه مرتبط است ، در اين نبشتار ، محور