تحقيقى در حديث ردّ شمس - صفحه 12

از آن به تضاد نيز منجر شود ـ طبيعى است و بى گمان ، اين چگونگى ، نفى اصل حادثه را باعث نخواهد شد .
بررسى يك واقعه تاريخى ، معيارها و ملاك هاى خاصّ خود را دارد . از اين روى ، سخن ناقدانِ حادثه كه ويژگى هاىِ گاه متفاوت و گاه متنافى ، نشان از كذب روايات دارد ، بسى نادرست است . علّامه شيخ محمّد حسن مظفّر ، ابعاد اين اشكال را بازگفته و به آن ، پاسخ داده است ، كه سزامند است متن آن را بياوريم :
مسئله سوم ، آن كه متن روايات ، از چند جهت ، با يكديگر منافات دارد ، كه دروغ بودن حادثه را مى رساند :
نخستْ آن كه بعضى روايات ، دلالت بر آن دارد كه خورشيد ، طلوع كرد و بر كوه ها و بر زمين تابيد و در بعضى آمده است كه تا وسط آسمان آمد و در پاره اى روايات است كه تا نصف مسجد رسيد ، و اين ، دليل بر آن است كه حادثه بايد در مدينه اتّفاق افتاده باشد ؛ چون مقصود از مسجد ، مسجد مدينه است ، و بسيارى از گزارش ها دلالت بر آن دارند كه حادثه در جنگ خيبر و در صهباء ، روى داده است .
دوم آن كه در بعضى از روايات است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در حال دريافت وحى بود و در بعضى آمده است كه خوابيده بود و بيدار شد .
سوم آن كه در بعضى روايات مى گويند على عليه السلام مشغول [ پرستارى از ]پيامبر صلى الله عليه و آله بود و در برخى آمده است كه وى مشغول تقسيم غنايم بود و ... و ديگر ويژگى هاى متنافى اى كه در روايت وجود دارد .
پاسخ ، اين است كه : اختلاف ويژگى هاى روايات ، به معناى دروغ بودن اصل داستان نيست و تنها بر بودن اشتباهاتى در نقل ويژگى ها دلالت دارد ؛ چون هيچ حادثه نقل شده از طرق گوناگون وجود ندارد كه در نقل ويژگى هايش اختلافى نباشد . در داستان شقّ القمر ـ در روايتى كه از ترمذى نقل كرديم ـ آمده است كه : «ماه ، دو نيمه شد و بر دو كوه تابيد» و در گزارش ديگرى از

صفحه از 15