پژوهشى در باره حديث «إذا رُفِع عَلَمُكم»

پژوهشى در باره حديث «إذا رُفِع عَلَمُكم»

ثقة الإسلام كلينى در كتاب الكافى در باره توقّع و انتظار فَرَج، حديثى را به نقل از ايّوب بن نوح از امام هادى عليه السلام اين گونه نقل كرده است:
هنگامى كه عَلَمتان از ميانتان، رخت بر بست، از زير پاهايتان، منتظر فَرَج باشيد.

ثقة الإسلام كلينى در كتاب الكافى در باره توقّع و انتظار فَرَج، حديثى را به نقل از ايّوب بن نوح از امام هادى عليه السلام اين گونه نقل كرده است:

إذا رُفِعَ عَلَمُكُم مِن بَينِ أظهُرِكُم فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ أقدامِكُم .[۱]

هنگامى كه عَلَمتان از ميانتان، رخت بر بست، از زير پاهايتان، منتظر فَرَج باشيد.

علّامه مجلسى رحمه اللَّه در باره مقصود از «رفع العلم» سه احتمال ذكر كرده است:

۱. «عَلَم» به فتح عين و لام خوانده مى شود و مراد از آن، عدم حضور امام راه نماست.

۲. «عِلم» به كسر عين خوانده مى شود و مقصود از آن، پنهان شدن صاحب علم يعنى «امام» است .

۳. «عِلم» به كسر عين خوانده مى شود و مراد از آن، از ميان رفتن علم در جامعه و گسترش جهالت در ميان مردم، به سبب پنهان بودن امام است .

علّامه مجلسى رحمه اللَّه ، احتمال اوّل را اظهر دانسته ؛ ولى احتمال دوم و سوم را هم همانند احتمال اوّل، معنا كرده است.[۲]

برخى ديگر از محقّقان، مراد از «رفع العَلَم» را برافراشته شدن پرچم اسلام و يا تشكيل حكومت اسلامى معنا كرده اند. چون «رفع»، به معناى بالا بردن است و «رفع العَلَم»، به معناى برافراشته شدن پرچم است .[۳]

بهترين راه براى دستيابى به مقصود حديث، تشكيل خانواده اين حديث (گزارش هاى متفاوت از اين حديث و احاديث مشابه آن) است.

شيخ صدوق در كتاب كمال الدين، چند گزارش با اين مضمون آورده است:

۱. ابراهيم بن محمّد بن فارس مى گويد :

كُنتُ أنَا (وَ نوحٌ) و أَيّوبُ بنُ نوحٍ في طَريقِ مَكَّةَ ، فَنَزَلنا عَلى  وادِى زُبالَةَ ، فَجَلَسنا نَتَحَدَّثُ ، فَجَرى  ذِكرُ ما نَحنُ فيهِ و بُعدُ الأَمرِ عَلَينا ، فَقالَ أيّوبُ بنُ نوحٍ : كَتَبتُ فى هذِهِ السَّنَةِ أذكُرُ شَيئاً مِن هذا ، فَكَتَبَ إلَىَّ : «إذا رُفِعَ عَلَمُكُم مِن بَينِ أظهُرِكُم ، فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ أقدامِكُم» .[۴]

من و ايّوب بن نوح در راه مكّه با هم بوديم كه در وادى زباله فرود آمديم و به گفتگو نشستيم و از حالت خودمان و دورى مان از امر (قيام) سخن به ميان آمد. ايّوب بن نوح گفت: امسال [به امام ] نوشتم و چيزى از همين موضوع را يادآورى كردم. [امام هادى عليه السلام ]به من نوشت: «هنگامى كه عَلَمتان از ميانتان رخت بر بست ، از زير پاهايتان، منتظر فَرَج باشيد».

۲. مكاتبه على بن مهزيار مى گويد :

كَتَبتُ إِلى  أَبِى الحَسَنِ صاحِبِ العَسكَرِ عليه السلام أَسأَلُهُ عَنِ الفَرَجِ فَكَتَبَ إِلَىَّ إِذا غابَ صاحِبُكُم عَن دارِ الظَّالِمينَ فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ.[۵]

به امام هادى عليه السلام نامه اى نوشتم و در آن از فَرَج پرسيدم. ايشان به من نوشت: «هنگامى كه صاحب شما از سراى ستمكاران غيبت كرد، منتظر فرج باشيد».

۳. خصيبى در الهداية الكبرى، به نقل از امام رضا عليه السلام اين گونه آورده است:

إِذَا رُفِعَ عَالِمُكُم وَ غابَ مِن بَينِ أَظهُرِكُم فَتَوَقَّعُوا الفَرَجَ الْأَعظَمَ مِن تَحتِ أَقدَامِكُم .[۶]

هنگامى كه دانشمندتان از ميانتان رخت بر بست ، از زير پاهايتان ، منتظر فرج بزرگترى باشيد .

۴. در كتاب إثبات الوصيّة، دو گزارش با اين مضمون آمده است. گزارش على بن مهزيار با همان سند[۷]و گزارش مشابه با گزارش كلينى به نقل از ابن فضّال، از ريّان بن صلت، از امام رضا عليه السلام.[۸]

تحليل مجموعه احاديث

۱. با توجّه به مجموعه احاديث و عباراتى همچون : «إذا غابَ صاحِبكُم ... فتَوَقَّعُوا الفَرَجَ» يا «إذا غابَ عالِمُكُم ...» معلوم مى شود كه مراد از حديث امام هادى عليه السلام هم «رفع العَلَم» به معناى پنهان شدن و از صحنه خارج شدن عَلَم يعنى امام است . از اين رو، قرائت «رفع العِلم» در اين حديث، تمام نيست.

۲. مراد از «رفع العلم من بين أظهركم» نيز با توجّه به مجموعه احاديث ، به معناى بر چيده شدن و رخت بر بستن امام و هدايتگر است. از اين رو، معناى برافراشته شدن عَلَم و پرچم، صحيح نيست.

اصولاً هر گاه واژه «رفع» با حرف جرّ «مِن» همراه شود ، به معناى برچيده شدن، از ميان رفتن و عدم وجود است. اين معنا در احاديث متعدّد، مقصود و مفهوم است. مثلاً در باره عيسى عليه السلام آمده است:

ثُمَّ رَأَوا عيسى  قَد رفعَ مِن بَينِ أيديهِم لَمَّا اشتبه عَلَيهِم.[۹]

آن گاه ديدند كه عيسى از ميان آنها رخت بربسته است ، همان هنگام كه به اشتباه ، كسى را به جاى او به دار كشيدند .

و يا در باره غذاى پيامبر صلى اللّه عليه و آله آمده است:

ما رُفِعَ مِن بَينِ يَدَى رَسولِ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله فَضلُ شواء قَطَّ[۱۰]. ما رَفَعتُ مائدةَ رَسولِ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله مِن بَينِ يَدَى رَسولِ اللَّه صلى اللّه عليه و آله فَضلَةٌ مِن طَعام قَطَّ.[۱۱]

هيچ گاه زيادىِ غذاى بريان شده اى از پيش روى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برداشته نشد . هيچ گاه سفره اى از پيش روى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله برچيده نشد كه غذايى در آن اضافه آمده باشد .

در باره فرصت حج گزارى نيز آمده است:

حُجُّوا قَبلَ أَن لا تَحُجُّوا فَقَدِ انهَدَمَ مَرَّتَينِ وَ فِى الثّالِثَةِ يَرفَعُ مِن بَينِ أَظهُرِكُم.

حج بگزاريد ، پيش از آن كه بخواهيد و نتوانيد ، كه اين خانه را دو بار ويران كرده اند و به بار سوم، از ميان شما بر مى دارند.[۱۲]

۳. بررسى اسناد اين مجموعه احاديث، نشانگر اين نكات است: سند شيخ صدوق به على بن مهزيار ، معتبر است ؛ ولى بقيّه اسناد ، داراى اشكال هستند. سند كلينى، مرسل است. سند كتاب إثبات الوصيّة نيز به سبب ناشناس بودن مؤلّف اين كتاب، قابل قبول نيست.[۱۳]۴. در برخى از مصادر حديثى، حديث ايّوب بن نوح، به امام رضا عليه السلام نسبت داده شده است كه به سبب اشتباه ابو الحسن الثالث (امام هادى عليه السلام) با ابو الحسن مطلق است.[۱۴]

۵ . مراد از «توقّع فَرَج»، آمادگى براى ظهور و ناگهانى بودن ظهور است. «تَوَقَّعُوا الفَرَجَ مِن تَحتِ أقدامِكُم»، يعنى هر لحظه، منتظر ظهور باشيد؛ كه ممكن است اين امر، اتّفاق افتد.[۱۵]

در جمع بندى نهايى اين متون مى گوييم:

اين گروه از احاديث - كه در مصادر كهن شيعى گزارش شده اند - ، به انتظار فرج و آمادگى براى ظهور امام عصر عليه السلام مربوط اند؛ ولى ارتباطى با علائم ظهور ندارند. برخى از اسناد اين مجموعه، معتبرند و گزارش هاى ديگر، مؤيّد آن محسوب مى شوند.


[۱]ر.ك: ص ۳۲۰ ح ۹۰۵.

[۲]ر.ك: مرآة العقول: ج ۴ ص ۵۶ . نيز، ر.ك: بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۱۵۹.

[۳]نماز جمعه تهران، مورّخ : ۱۴/ ۵/۱۳۹۰ .

[۴]ر. ك: ص ۳۲۰ ح ۹۰۵ .

[۵]كمال الدين: ص ۳۸۰ ح ۲ - ۳، بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۱۵۰ ح ۷۷. در باره سند اين دو متن، اين نكته قابل توجّه است كه : در حديث اوّل، على بن محمّد صَيمرى، از على بن مهزيار و او از امام هادى عليه السلام نقل كرده است ؛ امّا در سند حديث دوم، على بن مهزيار از على بن محمّد بن زياد (كه همان صَيمرى است) از امام هادى عليه السلام گزارش كرده است. با توجّه به اتّحاد متن، اتّحاد امام و مشابهت فرد اوّل و دوم سند، به نظر مى رسد ، سند دوم، تحريف شده سند اوّل است. ابن بابويه پدر شيخ صدوق نيز اين متن را به نقل از على بن مهزيار نقل كرده است (ر.ك: الإمامة و التبصرة: ص ۲۳۴ ح ۸۳ ) .

[۶]الهداية الكبرى: ص ۳۶۴.

[۷]ر.ك: إثبات الوصيّة: ص ۲۸۲.

[۸]ر . ك : إثبات الوصيّة : ص ۲۸۰.

[۹]التبيان فى تفسير القرآن: ج ۳ ص ۳۸۳.

[۱۰]سنن ابن ماجة: ج ۲ ص ۱۱۰۰ ح ۳۳۱۰ .

[۱۱]المعجم الأوسط: ج ۱ ص ۲۷۳ ح ۸۹۱ .

[۱۲]تفسير ابو الفتوح رازى: ج ۱ ص ۶۱۱.

[۱۳]برخى سند كتاب إثبات الوصيّة را صحيح شمرده اند. اگر چه سند موجود معتبر است، ولى مؤلّف كتاب إثبات الوصيّة، معلوم نيست. مسلّماً على بن حسين مسعودى صاحب كتاب مروج الذهب نيست (ر.ك: مقاله «إثبات الوصيّة و مسعودى صاحب مروج الذهب» ، سيّد جواد شبيرى در انتظار موعود : ش ۴ ص ۲۰۱) حتّى اگر او هم نويسنده كتاب باشد، توثيق ندارد.

[۱۴]ر.ك: بحار الأنوار: ج ۵۱ ص ۱۵۵ ح ۸ (باب «ما جاء عن الرضا عليه السلام فى ذلك»).

[۱۵]ر.ك: مكيال المكارم: ج ۲ ص ۱۴۵.