پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان - صفحه 13

جريان و خشكانيدن ريشه اين فتنه دانسته و فرموده است :
أنا فَقَأتُ عَينَ الفِتنَةِ ، ولَم تَكُن لِيَتَجَرَّأَ عَلَيها غَيري .۱من چشم فتنه را درآوردم كه جز من كسى جرئت آن را نداشت.
نبرد با قيافه هاى حق به جانب ، قاريانى كه زمزمه هاى قرآنى زندگى شان را فرا گرفته بود و با ظاهرى خداجويانه نداى «لا حُكْمَ إلّا للّه ؛ حُكم ، تنها از آنِ خداست!» بر زبان داشتند ، بسى دشوار بود . آنان شب زنده دارى مى كردند ، سر بر زمين مى نهادند و سجده هاى طولانى به جاى مى آوردند ، پيشانى هاى پينه بسته داشتند ، در انتقادْ هيچ مرزى را رعايت نمى كردند و به عنوان چهره هاى مهم و استوار در راه دين، شُهره بودند ؛ امّا اَسَفا كه دلى بيمار ، انديشه اى تُنُك و خِردى كم سو داشتند . برخورد با جريان تعمّقْ راستى را ـ با توجّه به آنچه آمد ـ در آن روزگاران جز از على عليه السلام برنمى آمد .
قلع و قمع جريان قاريان ، بصيرت و قاطعيت ويژه اى لازم داشت و اين كار ، تنها از على عليه السلام برمى آمد . چنين است كه امام عليه السلام در رويارويى با «ناكثين» و «قاسطين» نفرمود اگر من نبودم ، ديگرى نمى توانست چنين كند ؛ امّا در برخورد با فتنه «خوارج» فرمود :
لَم تَكُن لِيَجتَرِئَ عَلَيها أحَدٌ غَيري .جز من كسى بر آن كار ، جرئت نداشت .لَولا أنا ما قوتِلَ ...اگر من نبودم ، كسى نمى توانست نهروانيان را بكشد .

1.نهج البلاغة : خطبه ۹۳ .

صفحه از 39