پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان - صفحه 20

فَلَمّا نَهَضتُ بِالأَمرِ نَكَثَت طائِفَةٌ ومَرَقَت اُخرى وقَسَطَ آخَرونَ ، كَأَنَّهُم لَم يَسمَعوا كَلامَ اللّهَ سُبحانَهُ يَقولُ :«تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِى الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»!۱
بَلى ! وَاللّهِ لَقَد سَمِعوها ووَعَوها ، ولكِنَّهُم حَلِيَتِ الدُّنيا في أعيُنِهِم ، وراقَهُم زِبرِجُها .۲
وقتى زمام امور را به دست گرفتم، گروهى پيمان شكستند و گروهى ديگر از جمع ديندارانْ بيرون رفتند و گروهى ديگر ستمكارى ورزيدند ، گويى كلام خداوند سبحان را نشنيده اند كه مى گويد:«سراى آن جهان را براى كسانى قرار داده ايم كه تصميم به برترى جويى در زمين و فسادگرى ندارند و پايان كار از آنِ پرهيزگاران است».
آرى ، به خدا سوگند ، شنيدند و دانستند؛ امّا دنيا در چشمشان زيبا جلوه نمود و زيورهايش برايشان خوش نمود !

شايد با آنچه درباره خوارج در تاريخ گزارش شده است ، باور كردن اين مطلب اندكى دشوار باشد . آنان كه عنوان زهد را يدك مى كشيدند و به ظاهر «دنيا گريز» بودند ، در عبادت، سخت به خود رنج مى دادند و در اين باره از حدّ اعتدال گذشته بودند ، به ظاهر به دنبال جنبه هاى مادّى دنيا نبودند ، و در ميدان رزمْ آن چنان رزم آورى مى كردند ، دنيا مدارى اينان يعنى چه؟!
بايد گفت : «هزار نكته باريك تر ز مو اين جاست!». دنيا گرايى و دنيامدارى، نمودها و چهره هايى دارد . كسانى گاه بر خود سخت مى گيرند و خود را به دشوارى

1.قصص ، آيه ۸۳ .

2.نهج البلاغة : خطبه ۳ ، الإرشاد : ج ۱ ص ۲۸۹ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۴۵۷ ح ۱۰۵ ، الطرائف : ص ۴۱۸ .

صفحه از 39