پژوهشى درباره مارقين و ريشه هاى انحراف آنان - صفحه 37

على عليه السلام بود . اين كلام ابن ابى الحديد درباره وى ، بسى تأمّل برانگيز است :
كُلُّ فَسادٍ كانَ في خِلافَةِ عَلِيٍّ عليه السلام وكُلُّ اضطِرابٍ حَدَثَ فَأَصلُهُ الأَشعَثُ . ۱
هر فساد و اغتشاشى كه در خلافت على عليه السلام به وجود آمد ، ريشه آن اشعث بود .
اشعث به ارتباط با جبهه معاويه متّهم بود و خودْ اين نكته را مى پاييد و مى كوشيد كارى نكند كه اين راز از پرده برون افتد . او به هنگام عزل نيز آهنگ معاويه كرده بود و قومش او را باز داشته بودند . ۲ پيوندهاى او با معاويه و گفتگويش با فرستادگان او نيز دليل است بر اين كه وى در وراى ظاهرش ، به گونه عامل معاويه تلاش مى كرده است . ۳
او در هنگامه اوج نبرد و درماندگى سپاه معاويه و بروز نشانه هاى پيروزى سپاه على عليه السلام در ميان قبيله اش سخن گفت ، و بى سرپرستى زنان و فرزندان را در پيش ديد آنان نهاد و تزلزل شگفتى به وجود آورد ۴ و چون سپاهيان معاويه با نيرنگ عمرو قرآن را بر سر نيزه كردند ، خطابه خواند و على عليه السلام را به پذيرش صلح ، مجبور كرد ۵ و چون بنا بر حكميّت شد و على عليه السلام مالك و يا ابن عبّاس را پيشنهاد كرد ، اشعث با تمام توان ، مخالفت ورزيد ۶ و چون متن پيمان حكميّت نوشته شد ، آن را در ميان سپاهيان گزارش نمود .
كسانى از سپاه فرياد برآوردند كه : «حكم ، تنها از آنِ خداست» ۷ و پس از آن كه

1.وقعة صفّين : ص ۲۱ .

2.شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۷۹ .

3.وقعة صفّين : ص ۴۰۸ ، تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۸۸ .

4.وقعه صفّين : ص ۴۸۱ .

5.وقعة صفّين : ص ۴۸۲ .

6.وقعة صفّين : ص ۴۹۹ .

7.وقعة صفّين : ص ۵۱۲ .

صفحه از 39