دعبل خزاعى‏

دعبل خزاعى‏

از برترينِ شاعران قرن سوم هجرى

ابو على دِعبِل بن على بن رَزين خُزاعى، در سال ۱۴۸ ق، زاده شد. وى، شاعر و اديب بود و از برترينِ شاعران قرن سوم هجرى به شمار مى رود. وى به اهل بيت عليهم السلام ، فراوان مهر مى ورزيد. از وى شنيده شد كه مى گفت: «من، پنجاه سال است كه چوبه دار خود را بر دوش مى كشم؛ امّا كسى نيافتم كه مرا بر آن بياويزد»؛ چرا كه پيوسته از خاندان نبوّت، به شدّت، دفاع مى كرد و با مخالفان آنان، مبارزه مى نمود. وى، قصيده مشهور «تائيه» خود (قصيده «مَدارس آيات») را براى امام رضا عليه السلام خواند.

جاحظ گفته است: شنيدم كه دِعبِل بن على مى گويد: «شصت سال است كه هيچ روزى را بدون سرودن شعرى نگذرانده ام». وى به سال ۲۴۶ ق، در كهن سالى، مظلومانه در حومه اهواز به شهادت رسيد و پيكرش را به شوش دانيال، حمل كردند و در آن جا به خاك سپردند. امروزه، بارگاه با شكوهى بر مزار وى ساخته شده است.

شعر او در مورد حضرت مهدی(ع):

فَلَو لا الّذي أرجوهُ في اليَومِ أو غَدٍ                   تَقَطَّعُ نَفسي إثرَهُم حَسَراتٍ

خُروجُ إمامٍ لامَحالَةَ خارِجٌ                 يَقومُ عَلى اسمِ اللَّهِ والبَرَكاتِ[۱]

يُمَيِّزُ فينا كُلَّ حَقٍّ و باطِلٍ                   ويَجزي عَلى النَّعماءِ والنَّقِماتِ

فَيا نَفسُ طيبي ثُمَّ يا نَفسُ فَأبشِري                    فَغَيرُ بَعيدٍ كُلُّ ما هوَ آتٍ

ولا تَجزَعي مِن مُدَّةِ الجَورِ إنَّني                       أرى قُوَّتي قَد آذَنَت بِثَباتِ

فَإن قَرَّبَ الرَّحمَنُ مِن تِلكَ مُدَّتي                    وأخَّرَ مِن عُمري ووَقتِ وَفاتي

شَفَيتُ ولَم أترُك لِنَفسي غُصَّةً             ورَوَّيتُ مِنهُم مُنصُلي وقَناتي

اگر آن كسانى كه به آنها امروز يا فردا اميددارم نبودند ،                 در پى حسرت آنان ، قالب تهى مى كردم.

ظهور امامى كه ناگزير ظهور خواهد كرد                       و به نام خداوند و با بركت ها به پا مى خيزد.[۲]

در ميان ما هر حق و باطلى را روشن مى كند                  و به نعمت ها و نقمت ها جزا مى دهد.

اى جان من ! شاد باش و شادمان                    براى آمدن آن كه آمدنش دور نيست

و بى تابى مكن از دوام ستم؛             چرا كه توانم را مى بينم كه فرمان به پايدارى مى دهد.

اگر خداى مهربان اين زمان مرا نزديك گرداند               و عمرم را طولانى كند و زمان در گذشتم را تأخير بيندازد،

شفا مى يابم ، و به خودم اندوهى راه نمى دهم               و شمشير و نيزه ام را با خون دشمنان سيراب مى كنم.[۳]


[۱]ورد في بعض نسخ عيون أخبار الرضا عليه السلام (منها نسخة عبدالرزاق المقرّم كما نقلها في كتابه ولادة القائم ونسخة مكتبة الإمام أمير المؤمنين في النجف كما نقلها العلامة الأميني في الغدير) وفي بعض نسخ كمال الدين ، صدوق (منها نسخة مجلس سنا التي تُحفظ الآن في مكتبة مجلس الشورى بطهران ونسخة المقرّم المذكورة في كتابه المشار إليه) أنّ الإمام الرضا عليه السلام لمّا سمع هذا البيت قامَ ووضع يده على رأسه وقال: «اللّهم عجّل فرجه وسَهّل مَخرجه».

[۲]در بعضى نسخه هاى عيون أخبار الرضا عليه السلام (از جمله نسخه عبد الرزاق مقرّم، ياد شده در كتابش ولادة القائم و نسخه كتاب خانه اميرالمؤمنين نجف كه علامه امينى در الغدير از آن نقل كرده است) و نيز در بعضى نسخه هاى كمال الدين صدوق (از جمله نسخه مجلس سنا كه اكنون در كتاب خانه مجلس در تهران نگهدارى مى شود و نسخه عبد الرزاق مقرّم كه در كتاب پيش گفته اش از آن نقل كرده است)، اين روايت ديده مى شود كه: امام رضا عليه السلام چون اين بيت را شنيد، به پا خاست و دست بر سرگذاشت و فرمود: «پروردگارا! فرجش را نزديك و خروجش را آسان گردان».

[۳]كشف الغمة: ج ۳ ص ۱۱۷، روضة الواعظين: ص ۲۹۳، بحار الأنوار: ج ۴۹ ص ۲۵۰، سيماى امام مهدى در آيينه شعر عربى: ص ۹۱.