سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 42

خويشاوندى ، آن را از پيامبر صلى الله عليه و آله به ارث برده ايم و اكنون ، تو آن را براى ما مى آورى ، كه قائم [به امر حكومت] پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله ، به همان احتجاج كرد و به آن ، اذعان كرد و ايمان ، وى را به رعايت انصاف وا داشت ، و شما بهانه ها آورديد و كارها كرديد و گفتيد : «چنين و چنان است» ، تا آن جا كه ـ اى معاويه ـ از راهى حكومت به تو رسيد كه مقصدش تو نبودى و اين جاست كه [آيه قرآنى به ميان مى آيد كه] : «فَاعْتَبِرُواْ يَـأُوْلِى الْأَبْصَـرِ؛ 1 اى ديده وران ! عبرت بگيريد» .
نيز به فرماندهى آن شخص (عمرو بن عاص) بر مردم در روزگار پيامبر خدا و امير قرار دادنش استشهاد كردى . اين ، حقيقت دارد و اتّفاق افتاده است . در آن زمان ، عمرو بن عاص ، از فضيلت مصاحبت پيامبر صلى الله عليه و آله و بيعت با وى برخوردار بود ، و وقتى تعيين فرماندهىِ او صورت گرفت ، مردم ، اظهار نارضايتى نمودند كه چرا او فرمانده شده و بر ديگران ، مقدّم شمرده شده است ، و شروع كردند به برشمردن كارهايش . در نتيجه ، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «اى گروه مهاجران! پس از اين ، هيچ كس جز من ، فرمانده شما نخواهد بود» . به اين ترتيب ، پيامبر صلى الله عليه و آله آن كار و روش را نَسخ و ابطال كرد . بنا بر اين ، تو چگونه در مورد مهم ترين كارهاى عمومى به كارِ منسوخ پيامبر صلى الله عليه و آله و روشى كه توسّط ايشان ، نَسخ و ابطال گشته ، استناد مى كنى؟! يا چگونه پيروى كنان ، با كسى همراهى مى كنى ، در حالى كه در اطرافت كسانى هستند كه به همراهى شان و دين و خويشاوندى شان اعتمادى نيست ، و [مهم تر اين كه ]آنها را لگام زده ، به اسرافكارى مفتون (يزيد) مى سپارى . مى خواهى مردم را گم راه كرده ، با بدبخت كردن خودت در آخرت ، او را در دنيا خوش بخت كنى ؟ اين ، همان زيانكارىِ آشكار است . از خدا براى خود و براى شما آمرزش مى طلبم .
معاويه رو به ابن عبّاس گرداند و گفت : اين ديگر چيست ، اى ابن عبّاس ؟ نظر [و گفته ]تو شايد ناگوارتر باشد!

1.حشر : آيه ۲.

صفحه از 58