سخن علّامه امینی در باره ولایت عهدی یزید - صفحه 57

از واقعه كربلا ، در مدينه] شهيد شد ـ ، در نطقش گفت: همشهريانم! از خداى يگانه بى شريك ، بترسيد و پرهيزگارى كنيد . به خدا سوگند ، از قيام بر ضدّ يزيد ، آن قدر خوددارى كرديم كه ترسيديم از آسمان ، سنگ بر سرمان فرو ريزد . او كسى است كه مادر و دختر و چند خواهر را با هم به ازدواج خويش در مى آورد و شراب مى خورد و نماز را ترك مى كند . به خدا ، اگر از مردم هم كسى با من نبود ، باز در راه خدا و بر ضدّ او ، به نيكوترين وجهى مبارزه مى كردم . ۱
وقتى به مدينه رسيد ، مردم از او پرسيدند : او را چگونه ديدى؟
گفت: من از نزد كسى مى آيم كه ـ به خدا سوگند ـ اگر همراهى جز همين فرزندانم نيابم ، با آنان بر ضدّ او جهاد خواهم كرد . ۲
منذر بن زبير ، چون به مدينه وارد شد ، گفت: يزيد به من جايزه اى به مبلغ يكصد هزار [سكّه ]داده است و اين سبب نمى شود كه ماهيّت او را به اطّلاع شما نرسانم . به خدا ، او شراب مى خورَد . به خدا ، آن قدر مست مى كند كه نمازش را ترك مى نمايد . ۳
عُتبة بن مسعود ، به ابن عبّاس گفت: با يزيد كه شراب مى خورَد و با كنيزان مطرب ، هوسبازى مى كند و با خون سردى و گستاخى ، دست به كارهاى زشت مى زند ، بيعت مى كنى؟!
گفت: خاموش باش! مگر فراموش كردى كه چه گفتم؟ بسيار شرابخوار و بدتر از شرابخوار خواهد آمد كه شما ، با شتاب ، با او بيعت خواهيد كرد . هان! به خدا ، من شما را از آن، منع مى كنم و پرهيز مى دهم ، در عين حالى كه مى دانم شما مرتكب خواهيد شد ، تا آن كه آن قُرَشى به دار آويخته را در مكّه به دار آويزند .
و مقصودش عبد اللّه بن زبير بود . ۴

1.تاريخ دمشق : ج ۲۷ ص ۴۲۹ .

2.تاريخ دمشق : ج ۲۷ ص ۴۲۷ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۸۸ ، الإصابة : ج ۴ ص ۵۸ .

3.الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۸۸ ، البداية و النهاية : ج ۸ ص ۲۱۶ .

4.الإمامة و السياسة : ج ۱ ص ۲۲۴ .

صفحه از 58