پژوهشى در باره زمان افزايش و كاهش رشد عقل

پژوهشى در باره زمان افزايش و كاهش رشد عقل

يكى از مسائل مهم در تعليم و تربيت، رعايت هنگام آن است. بى ترديد، تعليم و تربيت نابهنگام، موفّق نيست. از اين رو، تحقيق در باره اينكه تا چه سنّى قواى عقلى در انسان رشد مى كند و در چه زمانى رشد عقلى او متوقّف مى گردد، براى تعيين بهترين فرصت تربيت او ضرورى است و احاديث اين باب، به اين مسئله مهم، اختصاص دارد.

يكى از مسائل مهم در تعليم و تربيت، رعايت هنگام آن است. بى ترديد، تعليم و تربيت نابهنگام، موفّق نيست. از اين رو، تحقيق در باره اينكه تا چه سنّى قواى عقلى در انسان رشد مى كند و در چه زمانى رشد عقلى او متوقّف مى گردد، براى تعيين بهترين فرصت تربيت او ضرورى است و احاديث اين باب، به اين مسئله مهم، اختصاص دارد.

در اين احاديث، مقطع سرنوشت ساز عمر انسان، سنّ توقّف رشد عقلى، آغاز فرسودگى عقل و امكان جوان ماندن هميشگى انديشه، مورد توجّه قرار گرفته است.

الف) مقطع سرنوشت ساز

در روايت شماره بيست و پنجم مقطع سرنوشت سازِ عمر انسان تا سن هيجده سالگى تعيين شده است و در اين هنگام، سرنوشت پرورشى او مشخّص مى شود؛ يا قواى عقلى ، او را تسخير مى كنند و يا در چنبر هوس و شهوت قرار مى گيرد . از اين پس، تغيير مسير زندگى انسان، دشوار مى گردد.

ب) سنّ توقّف رشد عقلى

براساس روايات بيست و ششم و بيست و هفتم ، رشد طبيعى عقل انسان در سن ۲۸ سالگى متوقف مى شود و مطابق روايت بيست و هشتم مقطع توقّف رشد طبيعى عقل ۳۵ سالگى است و پس از آن، تنها از طريق تجربه افزايش نيروى عقل، امكان پذير است.

ج) آغاز فرسودگى عقل

مطابق روايت سى ام افزايش قواى عقلانى در انسانْ تا شصت سالگى امكان پذير است و از اين هنگام، فرسودگى عقل آغاز مى گردد. قرآن كريم نيز بدون مشخّص كردن دقيق هنگام آغاز فرسودگى عقل، در دو آيه به فرسوده شدن نيروى ادراك در هنگام پيرى در انسان، اشاره كرده است.[۱]

د : جوان شدن عقل در پيرى

در روايات نوزدهم و بيست و چهارم، امكان جوان شدن و توانمند شدن عقل در پيرى، مورد توجّه قرار گرفته است ؛ با اين توضيح كه شخص عاقل ، نه تنها پيرى از عقل وى نمى كاهد و عقلش فرسوده و پير نمى گردد ؛ بلكه عقلش جوان تر و نيرومندتر مى گردد . لذا در روايتى ديگر از امام على عليه السلام آمده:

رأي الشيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام.[۲]

نظر پير، نزد من از تيزى جوان ، پسنديده تر است .

و در حديثى ديگر چنين نقل شده :

رأيّ الشيخ أحبّ إليّ من حيلة الشاب.[۳]

نظر پير، نزد من از چاره جويى جوان، پسنديده تر است .

امّا جاهل ، نه تنها پيرى از جهلش نمى كاهد ، بلكه به عكس ، جهل وى را افزايش مى دهد. بنابراين ، فرسودگى عقل در پيرى، ويژه كسانى است كه در جوانى عوامل تقويت آن را فراهم نكرده باشند.

در پايان، در زمينه تفسير روايات اين باب بر اساس دسته بندى ارائه شده، چند نكته حائز اهميت است:

۱ . توجّه به مفهوم عقل

تأمّل در اين روايات، نشان مى دهد كه مقصود از عقل در همه اين روايات، يكسان نيست؛ بلكه مراد از عقل در بندهاى «الف» و «د» عقل عملى و در بند «ب» و «ج»، مقصود، نخستين معنا از معانى عقل، يعنى استعداد معرفت و آگاهى است.

۲ . اختلاف روايات بند «ب»

مقطع توقّف رشد طبيعى عقل ، در روايات بيست و يكم و بيست و دوم ، ۲۸ سالگى و در روايت بيست و سوم، ۳۵ سالگى تعيين شده است . در صورتى كه بتوانيم صدور هر دو را از معصوم اثبات كنيم، اختلاف روايات، حمل بر اختلاف اشخاص مى شود.

۳ . ضرورت پژوهش ميدانى

با عنايت به اهمّيت موضوع و با توجّه به اينكه روايات باب، از نظر سند داراى اعتبار لازم نيست، براى اثبات صدور آنها از طريق قرائن و تأييد آنچه ذكر شد، پژوهش ميدانى، ضرورى است و اميد است كه مركز تحقيقات دارالحديث، مقدمات اين پژوهش را فراهم سازد. ان شاء اللّه .

۴ . ساير عوامل كاهش يا افزايش رشد عقل

مقاطع مختلف زندگى ، يكى از عوامل افزايش يا كاهش و يا توقّف رشد عقل است. عوامل ديگرى نيز در اين زمينه وجود دارد كه در فصل پنجم، با عنوان «اسباب تقويت عقل» و در فصل ششم، با عنوان «آفات عقل» خواهد آمد.


[۱]سوره نحل، آيه ۷۰ : «وَاللّهُ خَلَقَكُم ثُمَّ يَتَوفّاكُم وَ مِنكُم مَن يُرَدُّ إلى أَرذَلِ العُمُرِ لِكَي لا يَعْلَمَ بَعَدَ عِلمٍ شَيْئا؛ و خدا شما را آفريد، سپس [جان] شما را مى گيرد و بعضى از شما تا خوارترين [دوره] سالهاى زندگى [= فرتوتى] بازگردانده شود، به طورى كه بعد از [آن همه ]دانستن، [ديگر] چيزى نمى داند» . سوره حج ، آيه ۵ : «وَمِنكُم مَن يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ العُمُرِ لِكَي لا يَعلَمَ مِن بَعدِ عِلمٍ شَيْئا ؛ و برخى از شما به غايت پيرى مى رسند، به گونه اى كه پس از دانستن [بعضى چيزها]، چيزى نمى دانند».

[۲]نهج البلاغه : حكمت ۸۶ ؛ خصائص الأئمّة عليهم السلام ص ۹۵ ، بحار الأنوار ، ج ۷۴، ص ۱۷۸ .

[۳]كنزالفوائد ج ۱، ص ۳۶۷ ؛ بحارالأنوار ج ۷۵، ص ۱۰۵ .