3 . هم گامان فرصت طلب عثمان
برخى همراه و هم رأى عثمان اند ؛ امّا در اين حادثه ، نه ياور ، كه در هم شكننده او و تلاشگر بر ضدّ اويند (اگر چه به طور غير مستقيم) ؛ و اين از عبرت هاى شگفت تاريخ است .
معاويه را بايد شاخص اين گروه دانست ؛ يعنى به واقع ، معاويه و حزب او چنين اند . حقيقتْ اين است كه او در قتل عثمان ، دستى تأثيرگذار دارد . معاويه به راحتى مى تواند گروهى را براى حفاظت از خليفه از شام گسيل بدارد و يا براى نبرد با مخالفان ، كسانى را بفرستد ؛ ولى چنين نمى كند . حتّى آن گاه كه عثمان از وى يارى مى طلبد ، به تنهايى به مدينه مى آيد . عثمان هم قصد او را از آمدن ، در مى يابد و به او مى گويد :
تو مى خواهى كه من كشته شوم و سپس بگويى : من ولىّ خونم! ۱
چون عثمان ، نامه مى نويسد كه معاويه به يارى او بشتابد و در اين كار شتاب كند ، معاويه با امروز و فردا كردن ، عملاً فرصت جلوگيرى از كشته شدن خليفه را بر باد مى دهد . به اين متن تاريخى بنگريم :
چون نامه به معاويه رسيد ، منتظر ماند و از آن جا كه اجتماع اصحاب پيامبر خدا را [ بر مخالفت با عثمان ]مى دانست ، اظهار مخالفت با آنان را ناپسند داشت . ۲
بدين سان مى توان گفت كه معاويه ، به طور غير مستقيم در قتل عثمانْ دست دارد ؛ دستى تأثيرگذار كه على عليه السلام نيز بدان اشاره مى كند .
به هر حال ، چنين مى شود كه جريان هاى سرچشمه گرفته از چهار نقطه مهمّ سرزمين هاى خلافت اسلامى ، به هم مى پيوندند و شورش بر ضدّ عثمان را فراگير
1.تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۱۷۵ .
2.ر . ك : ص ۳۰۷ (ياريخواهى عثمان از معاويه و كمك نكردن او) .