جايگاه امام علی در سخن پيامبر(ص) - صفحه 3

2 . على عليه السلام ، راز ناشناخته

شخصيت مولا عليه السلام ابعادى ناپيدا كرانه دارد . كسانِ بسيارى در درازناى تاريخ، از دست نايافتگى به ابعاد شخصيت آن چهره بى بديل تاريخ اسلام سخن گفته اند . امّا اين حقيقت ، درخشان تر از هر جايى در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله چهره بسته است . پيامبر خدا فرمود :
اى على! جز خدا و من، كسى تو را به درستى نشناخته است .
امّا پيامبر خدا چه اندازه از آن شناخت را مطرح ساخت ، و جامعه چه مقدار از آن حقايق را برتابيد ، و با آنچه پيامبر صلى الله عليه و آله گفت ، چه سان روياروى شد؟!
پيامبر خدا به على عليه السلام فرمود :
اگر ترس اين نبود كه غاليانِ امّت من آنچه را كه مسيحيان درباره عيسى بن مريم گفتند، درباره تو بگويند، سخنى مى گفتم كه به هيچ جمعى گذر نمى كردى ، جز آن كه خاك زير پايت را براى شفا برمى داشتند .۱
اين يعنى كه جامعه ، چهره نمايى حقيقى از تو و بر نمودن فضايل ومناقب تو را ـ بدان گونه كه هست ـ بر نمى تابد و گوش ها قدرت شنوايى و جان ها توان نيوشيدن آن را ندارند . با اين همه، زيباترين ، شكوهمندترين و گوياترين وصف ها ، ارج گزارى ها و بزرگدارى ها از شخصيت على عليه السلام را ـ به همان جهت كه آمد ـ ، در كلام پيامبر خدا مى يابيم.
امّا آنچه اينك از كلام پيامبر خدا بر گستره صفحات آثار مكتوب درباره على عليه السلام نقش بسته است، آيا تمامت آن چيزى است كه بوده است ؟ و يا بسيارى از آن حقايق ، از ترس پيامدهاى گزارش آنها ، بر سينه ها ماند وهمراهِ دارندگان آنها مدفون شد ؟ اكنون و در اين مقدمه از اين «قصّه آكنده از غصه» تاريخ، پرده بر نمى گيريم ؛ ولى تأكيد مى كنيم كه آنچه مانده است، اندكى است از بسيار ، نمونه هايى است از حقايق نهفته در سينه تاريخ و گفتنى هايى است خُرد از ناگفته هاى بَسْ كلان و ... و شگفتا كه آنان كه پرتوافكنىِ آفتاب را بر نمى تابند ، درباره برخى از همين اندك نيز از سَرِ عناد و حق پوشى و فضيلت ستيزى ، حكم «جعل» صادر كرده اند وكوشيده اند با مُهر «وضع»، آن همه را از صحنه فرهنگ و صفحه ذهن انسان ها به دور كنند ، و گاه چون تلألؤ خيره كننده فضايل ، جلوى تكذيب را گرفته است ، با توجيه هايى غير منطقى و تلاش هايى سِتَرْون ، به تحريف معنوى دست يازيده اند تا مگر اندكى از گسترش تابش انوار حق بكاهند ، و اَسف انگيز است كه بگويم چه بسا نگاشته هايى ، در اين هجوم هاى فرهنگى ، مهجور گشت و تباه شد !

1.ص ۲۵۳ (جز خدا و من ، كسى او را نشناخت) .

صفحه از 27