است, «خلقوا من نور» و «كأنّهم معصومون!». هيچ كس حق ندارد به اصحاب, حرفى به سنگينى يك برگ گُل بزند.
اين موضوع, يكى از اسبابى است كه جلوى تحقيق را گرفته است. با اين كه اينها حاضر نيستند مطلبى درباره اصحاب گفته شود, ولى ده ها روايت ارتداد را در حق اصحاب, نقل مى كنند. در صحيح البخارى (ج9, كتاب الفتن, ص41) روايت ارتداد صحابيان بعد از رسول خدا نقل شده است. اين, تناقضى آشكار است كه از طرفى درباره صحابيان سخن نگوييم و در عين حال, روايت ارتداد آنها را بخارى, مسلم و ابن اثير, نقل كنند.
علل تدوين كتاب الحديث النبوى بين الرواية والدراية
يكى از مشكلات عصر ما, عدم نقّادى كتب بخارى و مسلم است. عدم تنقيح احاديث اين كتاب ها, اسباب نگارش كتاب ارتداد آميزِ آيات شيطانى را فراهم آورد و سلمان رشدى, با الهام از روايات ساقط شده و بزرگْ نمايى آنها, اين كتاب را به رشته تحرير درآورد.
اهل سنّت, در بررسى حديث, فقط اَسناد را مورد نقّادى قرار مى دهند و اصلاً در محتوا وارد نمى شوند. سند كه درست شد, حديث را صحيح مى دانند, هرچند كه با قرآن, ضدّيت داشته باشد و ضد سنّت متواتر, عقل يا تاريخ قطعى باشد. البته نبايد انصاف را فروگذاشت كه گاهى نيز اشكال وارد مى كنند; مثلاً ابن حجر عسقلانى در فتح البارى, متعرّض شذوذ روايات از نظر مذكور مى شود; ولى چون روايت از بخارى است, خيلى زود عبور مى كند.
ما در كتاب الحديث بين الرواية والدراية ۱ , باب نقد احاديث را بر روى اهل فن و كسانى كه علاقه مندند مكانت و جايگاه والاى حديثْ حفظ شود, باز كرديم و اين كتاب را به عنوان يك نمونه و ارائه يك روش نوشتيم, به اميد آن كه ديگران, آن را پى بگيرند. البته, من مبتكر اين روش نيستم; بلكه مرحوم آية اللّه شيخ الشريعه اصفهانى ـ كه استاد پدرِ من بوده است ـ در كتاب خطّى القول الصراح فى نقد الصحاح ـ كه در اختيار ماست ـ اين
1.الطبقات الكبرى, ج۲, ص۲۴۲و۲۴۴; المستدرك على الصحيحين, ج۳, ص۴۷۷; المصنّف, ج۱۰, ص۳۶۱; الإرشاد, ج۱, ص۱۸۴; بحارالأنوار, ج۱۶, ص۱۳۵ .