خطبتين مقدّم كند تا مردم جمع شوند و او سخن خود را بگويد.
البته ناگفته نماند كه ما در تمام موارد, گناه را برگردن اصحاب نمى گذاريم و گناه را متوجّه يك نفر نمى كنيم, «الاّ ما شذّ ونَدَر», كه قرائن, حاكى است كه اشتباه صحابيان است.
قبل از بيان نمونه اى از قسمت عرضه بر «عقل حسيب», متذكّر مى شويم كه عقل حسيب, همانى است كه همه نوع بشر و مسلمانان آن را مى پذيرند و خدا نيز با عقل فطرى بر بشر, استدلال مى كند. حالا متأسفانه, سَلَفى ها خيلى اصرار دارند كه عقل را از حجيّت بيندازند. ناصرالدين آلبانى در كتابش مى گويد كه تمام روايات درباره عقل را جستجو كرده است, همه آنها موضوع است.
ما نمى گوييم عقل فلسفى, عقل كلامى, عقل اشعرى, عقل امامى; بلكه آن عقلى منظور است كه ابن تيميه به آن «العقل الحسيب» مى گويد و آن را حجّت مى داند.
عرضه بر تاريخ نيز يكى از راه هاى شناخت حديث سقيم است. ما تاريخ صحيح (نه تاريخ به اصطلاح متأخّران) را مقياس صحّت و سقم حديث مى دانيم; يعنى تاريخى كه مسلمين در سلسله اعصار, نقل كرده اند.
أخرج مسلم فى صحيحه فى فضائل الصحابة عن ابن عباس: كان المسلمون لاينظرون الى أبى سفيان ولايقائدونه, فقال للنبى: يا نبيّ اللّه! ثلاث أعطينهنّ. قال: «نعم». قال: إنَّ أحسن العرب و أجمله أمّ حبيبة, أزوجكها. قال: «نعم». قال: و معاوية تجعله كاتباً بين يديك. قال: «نعم». قال: تؤمرنى حتى نقاتل الكفار كما كنت أقاتل المسلمين. قال: «نعم». ۱
پيامبر(ص) اينها را پذيرفت; او دخترش را به پيامبر(ص) داد و حضرت, معاويه را كاتب خويش كرد و و خود ابوسفيان, فرمانده لشكر شد و در ميان مسلمين, جايگاه والايى پيدا كرد.
اين حديث, با كمال صحّت سند, با تاريخ قطعى مخالف است و پيامبر(ص), امّ حبيبه را در مكّه به ازدواج يكى از مسلمانان درآورد. آن دو به همراه مهاجران به حبشه
1.صحيح مسلم, ج۷, ص۱۷۱; بحارالأنوار, ج۱۶, ص ۲۳۱ .