پژوهشى در باره شمار بَطن هاى قرآن

پژوهشى در باره شمار بَطن هاى قرآن

مشهور است كه قرآن، داراى هفتاد بطن است . ظاهراً مبدأ اين شهرت، رواياتى هستند كه در شمارى از منابع غير حديثى آمده اند كه در اين جا به بخشى از آنها اشاره مى كنيم .

مشهور است كه قرآن، داراى هفتاد بطن است . ظاهراً مبدأ اين شهرت، رواياتى هستند كه در شمارى از منابع غير حديثى آمده اند كه در اين جا به بخشى از آنها اشاره مى كنيم .

در كتاب جواهر الكلام، ضمن مبحثى در باره قرآن آمده است :

همان گونه كه در روايت آمده : «هر باطنى از آن ، باطنى دارد، تا هفتاد باطن» .[۱]

در مقدمه تفسير الميزان نيز آمده است :

روايت هايى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ائمّه اهل بيت عليهم السلام در اين خصوص، وارد شده است ، مانند اين فرمايش آنان كه : «قرآن ، ظاهرى دارد و باطنى ، و باطن آن هم باطنى دارد، تا هفت باطن » يا «تا هفتاد باطن» .[۲]

اين مطلب، در بسيارى از منابع غير حديثى تكرار شده است[۳]و بلكه برخى نوشته ها، آن را به «بسيارى از احاديث» نسبت داده اند :

در احاديث فراوانى آمده است كه قرآن، هفت يا هفتاد باطن دارد .[۴]بر پايه بررسى هاى انجام شده ، منبع روايت «سبعين بطناً» ، تفسير إعجاز البيان صدر الدين قونوى (م ۶۷۱ ق) است . وى در تبيين «بطون قرآن و اسرار حروف» آورده است :

وَ مَن لا يُكشَفُ لَهُ هذا الطَّورُ لَم يَعرِف سِرَّ بُطونِ القُرآنِ الَّتي ذَكَرَها رَسولُ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بِقَولِه : «لِلقُرآنِ ظَهرٌ وَ بَطنٌ إلى سَبعَةِ أبطُنٍ» وَ فِى رِوايَةٍ «إلى  سَبعينَ بَطناً» .[۵]

اين شيوه براى هر كس معلوم نشود ، سرّ بطون قرآن، براى وى بر ملا نمى شود كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در باره آن فرموده : «قرآن، ظاهر و باطنى دارد تا هفت باطن» و در روايتى «تا هفتاد باطن» .

سيّد حيدر آملى ، از عرفاى اماميّه در قرن هشتم ، در جامع الأسرار ، ضمن اشاره به اين حديث ، به احاديث ديگرى كه بطون قرآن را «هفت صد بطن» و «هفتاد هزار بطن» مى دانند نيز اشاره كرده است . متن سخن او ، اين است :

وقال النبىّ صلى اللَّه عليه و آله : «إنَّ لِلقُرآنِ ظَهراً وبَطناً ، ولِبَطنِهِ بَطنٌ إلى  سَبعَةِ أبطُنٍ » و ورد «سَبعينَ» و «سَبعَ مِائَةٍ» و «سَبعينَ ألفٍ» و غَيرُ ذلك .[۶]

پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود : «قرآن ظاهر و باطنى دارد ، و باطن آن هم باطنى دارد ، تا هفت باطن» . و «هفتاد باطن» و «هفتصد باطن» و «هفتاد هزار باطن» و جز اينها روايت شده است.

البتّه بايد توجّه داشت كه اين گونه منابع ، منابع حديثى شمرده نمى شوند .[۷]

در عين حال ، اين احتمال هم هست كه كلمه «سبعة» در هنگام رونويسى از منابع حديثى ، تصحيف شده و به «سبعين» تبديل شده باشد


[۱]جواهر الكلام : ج ۹ ص ۲۹۵ .

[۲]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱ ص ۷ . گفتنى است كه اين روايت ، تا كلمه «هفت باطن (سبعة أبطن)» در عوالى اللآلى (ج ۴ ص ۱۰۷ ح ۱۵۹) آمده است .

[۳]ر . ك : تهذيب الاُصول ، جعفر سبحانى : ج ۱ ص ۵۲ ، الفصول الغروية فى الأصول الفقهية : ص ۵۸ .

[۴]معانى الأخبار : ص ۲۵۹ (پاورقى مرحوم استاد على اكبر غفّارى) .

[۵]إعجاز البيان فى تفسير اُمّ القرآن : ص ۱۲۸ .

[۶]جامع الأسرار ومنبع الأنوار : ص ۵۳۰ .

[۷]گفتنى است كه اين گونه روايات كه در منابع متأخّر ديده مى شوند ، كم نيستند و در صدد هستيم كه كتابى در ارزيابى و نقد آنها ، تدوين نماييم . خواهشمند است اگر كسى در منابع حديثى كهن ، متنى يافت كه با آنچه در إعجاز البيان يا جامع الأسرار آمده است، مطابقت داشت ، نگارنده را آگاه نمايد .