حكيم

حكيم

از صفات خداوند

واژه شناسى «حكيم»

صفت «حكيم» ، از مادّه «حكم» گرفته شده و كتاب هاى لغت ، دو معناى اصلى براى حكم ياد كرده اند : باز داشتن و استوارى . به استناد اين دو معناى اصلى ، حكيم در دو معنا به كار مى رود كه عبارت اند از : «دانا و صاحب حكمت (فرزانه) » و «استواركننده كارها (محكم كار) » . حكيم در معناى اوّل ، بر صفتى ذاتى دلالت دارد و در معناى دوم بر صفتى فعلى . گفتنى است كه اين دو معنا با يكديگر مرتبط اند؛ زيرا كارِ استوار ، تنها از صاحبِ علم و حكمت ، صادر مى شود.[۱]

حكيم ، در قرآن و حديث

در قرآن كريم ، صفت «حكيم» در كنار صفت «عزيز» ۴۷ بار و در كنار صفت «عليم» ۳۶ بار و با صفت «خبير» چهار بار و با هر يك از صفات «على» و «توّاب» و «حميد» و «واسع» ، يك بار به كار رفته است. ديگر برگرفته ها از مادّه حكم ، ۳۵ بار در قرآن كريم در انتساب به خداى سبحان ، وارد شده اند.

از نگاه احاديث ، شگفتى هاى آفرينش، نشانه هاى حكمت الهى اند و اين معنا با هر دو معناى لغوى حكيم ، تفسير پذير است. بر طبق معناى نخست ، آفريده ها بر علم و حكمت خداى سبحان ، دلالت دارند ؛ امّا مفاد معناى دوم، آن است كه آفريده ها اتقان و استوارى را در افعال خداوند عز و جلباز مى تابانند.


[۱]در اين نوشتار ، برابرِ «فرزانه» را براى «حكيم» برگزيده ايم.