آنان كه ديده حاصل دنيا و دين ، حسين گِريند بر امام زمان و زمين ، حسين
ياد آوريد خون كه روان كرده اند چون از گردن و ز حنجره نازنينْ حسين
از زَعم خويش ، دعوىِ اسلام كرده اند وان گه شهيد كرده و كُشته چنين حسين
فرياد و ناله مى كند و ياد مى كند كافر به گريه در طرف روم و چين ، حسين
اى مصطفى كه خفته اى ، امّا نخفته اى! از روضه سر برآر و بدين سان ببين حسين
«داعى» بگو كه قاتل او روز رستخيز از فعلِ شوم خود به كجا آورد گريز؟[۱]
[۱]دانش نامه شعر عاشورايى : ج ۲ ص ۷۸۳ .