سر گذشت حديث در دوره معاويه - صفحه 113

مسائل فرعيِ دين هم كسى جرئت نمى كرد نام على(ع) را بر زبان آورد. ابن ابى الحديد معتزلى, از ابوجعفر اسكافى نقل مى كند:
اگر كسى مى خواست حديثى از على, حتّى در مسائل شرعى و احكام نقل كند, به هيچ وجه جرئت نمى كرد آشكارا نام وى را بر زبان آورد و بگويد: «حدّثنى عليٌ كذا و كذا», يا «سمعت عن عليٍ كذا و كذا»; بلكه بايد مى گفت: «رُوى عن أبى زينب, أنّه قال كذا و كذا.» … اگر عنايت خداوند در كار نبود, در اثر آزار و شكنجه و حبس و تبعيد و انواع سختگيرى هاى معاويه و ديگر خلفاى بنى اميه, فضائل على(ع) آن گونه از ذهن و زبان و زندگى مردم حذف مى شد كه گويا خداوند, هرگز چنين فردى را نيافريده است! ۱
در اين جا به ذكر چند نمونه براى سياست منع حديث معاويه بسنده مى كنيم:
الف. شارح معتزلى نهج البلاغه, به نقل از كتاب الأحداث محمد بن ابى يوسف مدائنى مى نويسد:
معاويه پس از «عام الجماعة» ۲ طى بخش نامه اى به كارگزاران خود, نوشت: «من ذمّه خويش را از كسى كه در فضيلت ابوتراب (على ـ ع ـ) و خاندان وى حديثى نقل كند, برداشته ام و از وى حمايت نمى كنم». به اين دليل, خطيبان و سخنوران, براى خوشامد وى, در هر كوى و برزن و بر بالاى هر منبر, به سبّ على(ع) و خانواده گرامى وى, اقدام كردند. در اين ميان, مشكل معاويه, در كوفه از ديگر شهرها بيشتر بود; زيرا پيروان على(ع) در كوفه بيش از ديگر نقاط بودند و معاويه هم, كوفه را به زياد بن ابيه واگذار كرده بود كه شيعيان

1.شرح نهج البلاغة, ج۱, ص۳۶۱ و ج۴, ص۷۳.

2.عام الجماعة, سال۴۱ هجرى را گويند كه در آن سال, معاويه همه دشمنان خود (از جمله حسن بن على) را طوعاً يا كرهاً به بيعت با خويش واداشت. (التنبيه والإشراف, المسعودى, ص۲۶۱; الغدير, ج۱۰, ص۳۲۹; تاريخ الاسلام, ج۱, ص۲۷۸)

صفحه از 127