سر گذشت حديث در دوره معاويه - صفحه 120

دست به يك تحريف معنوى زد; ۱ چون نمى شد انكار كرد و گفت پيغمبر[ص] درباره عمّار, چنين چيزى نگفته است; زيرا اقلاًّ شايد پانصد نفر در آن جا بودند كه شهادت مى دادند كه ما اين جمله را از پيغمبر[ص] شنيديم و يا از كسى شنيديم كه او از پيامبر[ص] شنيده بود. ۲ از اين رو, معاويه كه خود را با انبوه اعتراض هاى سپاهيانش از هر سو مواجه ديد, دستور داد در بين سپاهش اين چنين شايع كنند كه درست است پيامبر(ص) فرمود: «عمّار را آن طايفه سركش مى كُشند»; ولى عمّار را ما نكشتيم; عمّار را على كشت كه او را به اين جا آورد و موجبات كشته شدنش را فراهم كرد! ۳
اين جا بود كه على(ع) پس از شنيدن تحريف معاويه فرمود: پس بايد قاتل حمزه سيدالشهدا هم, العياذ باللّه, پيامبر(ص) باشد; زيرا آن حضرتْ ايشان را به جنگ آورد. ۴
امّا توجيه و تفسير ناجوانمردانه معاويه, آن چنان در روحيه و افكار عامّه اثر گذاشت كه به تعبير ابن كثير: «جملگى از چادرها و خيمه هاى خود بيرون مى شدند و مى گفتند: عمّار را آن كس كشت كه به جنگ آورد» ۵ و به قول مسعودى: «در اثناى جنگ, مردم, عقل خود را تسليم معاويه كردند و گفتار عمرو عاص را كه مى گفت: چون على, عماربن ياسر را به جنگ آورده, پس على(ع) قاتل اوست, پذيرفتند» ۶ و بدين سان, يك بار ديگر, معاويه توانست خود را از خطرى حتمى نجات دهد و عامل رهايى او اين بار, تحريف معنوى

1.مروج الذهب, ج۲, ص۳۲.

2.ترديدى نيست كه اگر معاويه مى توانست حديث مذكور را از اصلْ انكار كند, چنين كارى برايش از هر اقدام ديگر, آسان تر بود; اما چون اشتهار و اعتبار اين روايت و تعداد راويان به حدّى بود كه جاى انكار باقى نمى گذاشت, به تحريف معنوى آن, همّت گماشت.

3.حماسه حسينى, ج۱, ص۶۷ـ ۶۸.

4.همان, ج۱, ص۶۹.

5.العقد الفريد, ج۴, ص۳۴۳.

6.البداية والنهاية, ج۷, ص۳۰۰.

صفحه از 127