كنار دل و دست و دريا ، اباالفضل تو را ديده ام بارها ، يا ابا الفضل !
تو از آب مى آمدى ، مَشك بر دوش و من ، در تو ، غرق تماشا ، ابا الفضل !
اگر دست مى داد ، دل مى بُريدم به دست تو ، از هر دو دنيا ، ابا الفضل !
دل از كودكى ، از فرات آب مى خورد و تكليف شب ، آب ، بابا ، ابا الفضل !
تو لب تشنه ، پَرپَر شدى ، شبنم اشك به پاى تو مى ريزم امّا ، ابا الفضل !
فَدَك ، مادرى مى كند كربلا را غريبى تو هم مثل زهرا ، ابا الفضل !
تو را هر كه دارد ، ز غم ، بى نياز است وفا ، بعد از اين نيست تنها ، ابا الفضل !
تو با غيرت و آب و دستِ بُريده قيامت به پا مى كنى ، يا ابا الفضل ![۱]
[۱]من مى گويم، شما بگرييد (مراثى عاشورايى): ص ۴۹.