مطلوب، زيبايى تشبيه و لطافت كنايه.۱ ابن مقفّع ، گفتار تمثيلى را گوياتر، شيواتر و فراگيرتر معرفى كرده است.۲ به گفته جرجانى ، هرگاه تمثيل، پشتبند كلام قرار گيرد، يا آن كه تمثيل جايگزين سخن گردد و از صورت اصلى به صورت مَثَل در آيد، آن را اُبّهتى شايسته فرا گيرد و فضيلتى والا بهدست آورد كه بر ارزش آن بيفزايد و آتش آن را شعلهورتر سازد. افزون بر اين، نيروى كلام را بالا برده، در برانگيختن نفوس و جذب قلوب تأثير بيشتر و بهترى خواهد داشت.۳
صدر المتألهين ، هدف اساسى از تمثيل را روشن ساختن معناى معقول و زدودن ابهام از چهره آن و ارائه آن معنا به صورت مشاهَد و محسوس دانسته است تا بدين طريق، قوّه وهم بىآن كه مايه زحمت قوّه عقل گردد به كمك آن آيد؛ چرا كه عقل آدم مادامى كه با اين قواى حسّى همنشين است، بدون همراهى و تصوير قوّه وهم نمىتواند روح و جوهر معنا را دريابد.۴
علامه طباطبايى براى قرآن دو وجود معرفى مى كند: وجودى ماورايى و لاهوتى كه در لوح محفوظ تحقّق دارد و وجودى لفظى و ناسوتى كه در اختيار ما گذاشته شده است. وى در ادامه آورده است كه، چون معارف قرآن از مرتبهاى بس بالا فرود آمده و در قالب الفاظ براى زمينيان انعكاس يافته، به ناگزير، به صورت امثال، به آن حقايق ماورايى اشاره دارد؛ چنان كه در تمام فرهنگها متداول است كه معارف ژرف و بلند را در قالب امثال ريخته براى مردم قابل فهم مىكنند.۵
به گفته زمخشرى، مثل، پرده از روى معانى مخفى بر مىدارد و نكات تاريك را
1.مجمع الأمثال : ص۲۰.
2.أسرار البلاغة : ص۱۰۱ - ۱۰۲.
3.تفسير القرآن الكريم : ج۲ ص۱۹۲ - ۱۹۳.
4.ر. ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج۳ ص۶۱.