پژوهشى در باره مثل‏ هاى قرآن‏ - صفحه 4

روشن مى‏كند تا جايى كه امر مخيّل همچون امر متحقّق به نظر مى‏رسد و امر وهمى در جاى امرى متيقّن مى‏نشيند و غايب مانند حاضر و شاهد جلوه‏گر مى‏شود و بدين روست كه در قرآن و ساير كتب الهى امثال بسيارى آمده است و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و ديگر انبياى بزرگ و علما امثله بسيارى آورده‏اند.۱
فخر رازى در تفسير كبير آورده است كه سخن از آن جهت به ضرب المثل كشانده مى‏شود كه ضرب المثل چنان در دل‏ها اثر مى‏گذارد كه وصف يك امر به تنهايى و بدون تمثيل آوردن براى آن ، نمى‏تواند آن اندازه مؤثر افتد وآن بدين جهت است كه مقصود از مَثَل، تشبيه امرى مخفى به امرى آشكار، و امرى غايب به امرى شاهد و محسوس است... . ترغيب به ايمان و منع از كفر ، بدون ضرب المثل اثر چندانى بر دل نمى‏گذارد؛ اما هنگامى كه ايمان را به نور تشبيه كند و كفر را به ظلمت مثل زند، تأثير حُسن ايمان و قُبح كفر در دل بيشتر مى‏شود و از همين روست كه خداوند، عزّ و جلّ، در قرآن مبين و ساير كتب الهى امثالى آورده است و مى‏فرمايد: (وَ تِلْكَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ؛۲اينها مثال‏هايى است كه ما براى مردم مى‏زنيم).۳

اقسام تمثيل‏

صاحب جواهر الادب ، در يك تقسيم‏بندى كلى ، مَثَل را به سه قسم مفترضه ممكنه، مخترعه مستحيله و مختلطه تقسيم كرده است كه مراد از امثال مفترضه ممكنه ، امثالى است كه از زبان انسان بيان مى‏شود و به رفتار و كردار انسان مى‏پردازد، در حالى كه امثال مخترعه مستحيله ، امثالى هستند كه گوينده از زبان حيوانات و جمادات بيان مى‏كند و كردار و گفتار ذوى العقول را به آنها نسبت مى‏دهد؛ مانند

1.الكشاف : ج‏۱ ص‏۱۹۵؛ البحر المحيط : ج‏۱ ص‏۱۲۳.

2.عنكبوت : آيه ۴۳.

3.تفسير الفخر الرازى : ج‏۲ ص‏۷۲ - ۷۳.

صفحه از 14