وصف و توصيف ، از ديگر معانى مَثَل در قرآن است كه براى نمونه مى توان به اين آيه اشاره كرد:
(مَّثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَآ أَنْهَرٌ مِّن مَّآءٍ غَيْرِ ءَاسِنٍ وَ أَنْهَرٌ مِّن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ .۱
وصف بهشتى كه به پرهيزگاران وعده داده شده است چنين است كه در آن نهرهايى است از آب صافى و خالص كه بدبو نمىشوند، و نهرهايى از شير كه طعم آنها هرگز دگرگون نمىشود).
ولى با توجه به آيات قرآن دانسته مىشود كه بيشترين كاربرد مَثَل در قرآن به همان معناى اصلى آن يعنى «تمثيل و تشبيه» بر مىگردد كه از آن جمله است:
(أَلَمْ تَرَكَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِى السَّمَآءِ .۲
آيا نديدى كه چگونه خداوند كلمه طيبه و گفتار پاكيزه را به درخت پاكيزهاى تشبيه كرده كه ريشه آن در زمين ثابت و شاخه آن در آسمان است).
افزون بر اينها صاحبنظران در تحليل و تشريح مَثَلهاى قرآنى دو بينش دارند: يكى اين كه اين مَثَلها تشبيه صرف اند و تنها براى تقريب معارف بلند به اذهان انسانها بيان شدهاند و ديگر آن كه مَثَلها بيانگر وجودِ مثالى آن حقايق اند و هيچ گونه تشبيه و مجازگويى در كار نيست . پس در جايى كه خداوند متعال انسانها را به «حمار» يا «كلب» تشبيه كرده بنا بر ديدگاه نخست، واقعاً حمار نيستند؛ ليكن چون مانند حمار از فهم حقايق محروم اند به آن حيوان تشبيه شدهاند . در حالى كه بر اساس ديدگاه دوم، اين تمثيل بيانگر حقيقت مثالى آنان است و در موطنى كه حقايق اشيا ظهور مىكنند، واقعيت و حقيقت مثالى نيز ظهور مىكند و از اين روست كه اينان در قيامت به صورت حيوان محشور مىشوند.۳