دلايل تنهايى امام على(ع) - صفحه 23

گروهش را پس از خوارى ، عزيز گردانيد ، و اگر خداوند بخواهد ، ما را براى كار بگمارد و دشوارى ها را برايمان هموار گرداند و سختى ها را آسان سازد .
و من آنچه از انديشه تو را كه خشنودى خدا در آن است ، پذيرا هستم و تو از امين ترين ياران منى و مورد اعتمادترين آنها و خيرخواه ترين و صاحب نظرترين آنان نزد منى» . ۱
2 . در همان كتاب، از ربيعه و عماره، چنين گزارش شده است:
گروهى از ياران على عليه السلام نزد او رفتند و گفتند : اى اميرمؤمنان! اين ثروت ها را ببخش و اشراف و بزرگان عرب و قريش را بر آزاد شده هاى غير عرب ، برترى ده ، و نيز آن را كه از گريختن و مخالفت فراوانش هراس دارى ، [ برترى ده] .
[ ربيعه] گويد : آنان ، اين سخن را از آن رو گفتند كه معاويه ، با آنان كه به سويش مى رفتند ، چنين مى كرد .
على عليه السلام به آنان فرمود : «آيا مرا فرمان مى دهيد كه پيروزى را با ستم بجويم؟ به خدا سوگند ، چنين نكنم تا خورشيد طلوع مى كند و ستاره اى در آسمان مى درخشد . به خدا سوگند ، اگر اين ثروت ها از آنِ من بود ، به برابرى ميانشان رفتار مى كردم ، چه رسد كه اينها اموال عمومى است» . ۲
3 . سهل بن حُنَيف ـ كه فرماندار امام على عليه السلام در مدينه بود ـ ، نامه اى براى حضرت فرستاد و گزارش داد كه گروهى از مردم مدينه به معاويه پيوسته اند. امام عليه السلام در پاسخش نوشت:
پس از حمد و سپاس خدا ؛ به من خبر رسيده كه گروهى از مردمى كه نزد تو به سر مى برند ، پنهانى نزد معاويه مى روند . دريغ مخور بر اين كه شمارِ مردانت كاسته

1.ص ۲۲۵ (عدالت در توزيع) .

صفحه از 44