دلايل تنهايى امام على(ع) - صفحه 32

بود و روزى اش از هرسو فراوان مى رسيد . پس [ساكنانش ]نعمت هاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى دادند ، طعم گرسنگى و هراس را به آنان چشانيد ...» . 1
بدانيد كه شمشيرم به زودى از خون شما سيراب گردد و پوستتان را جدا كند . پس هركه مى خواهد ، خون خود را حفظ كند . 2
حجّاج در همان آغازين سخن خود، نشان داد كه از چشمانش مرگ مى بارد و از شمشيرش خون. او با تندترين و تحقيرآميزترين تعبيرها و عناوين، با كوفيان سخن گفت و فرجام سركشى ها را نشان داد و به صراحت گفت كه شمشيرش را از خونِ كسانى كه از پيروى او تن زنند و آهنگ گردنفرازى داشته باشند، سيراب خواهد كرد. پس از اين سخنرانى هول انگيز كه از كلمه كلمه آن خون مى باريد، در دومين روز حكومتش ، بيانيه اى صادر كرد كه آن را در كوى ها و برزن هاى كوفه، جار زدند:
ألا! إنَّنا قَد أجَّلنا مَن كانَ مِن أصحابِ المُهَلبِ ثَلاثا ، فَمَن أصَبنا بَعدَ ذلِكَ فَعُقوبَتُهُ ضَربُ عُنُقِهِ . 3

1.نحل، آيه ۱۱۲ .

2.الفتوح : ج ۷ ص ۸ ـ ۱۰ . مسعودى گفته است : حجّاج در سال ۹۵ هجرى در ۵۴ سالگى در منطقه واسطِ عراق، از دنيا رفت. او بيست سال بر مردم، حكم راند و آمار كسانى كه بر اثر شكنجه هايش ـ غير از جنگ ها و لشگركشى هايش ـ كُشته شدند، يكصد و بيست هزار نفر است. به هنگام مرگش ، پنجاه هزار مرد و سى هزار زن در زندان هايش گرفتار بودند كه شانزده هزار نفرشان دختر بودند. او زنان و مردان زندانى را در يك مكان نگاه مى داشت. زندان هاى او سقفى نداشت كه از تابش خورشيد در تابستان، و باران و سرما در زمستان، جلوگيرى كند. شكنجه هاى ديگرى نيز داشته كه آنها را در كتاب الأوسط آورده ايم. گزارش شده كه روزى سوار بر مَركب شد تا به نماز جمعه رود. ناله اى را شنيد. پرسيد: اين ناله چيست؟ گفته شد: زندانيان از سختى ها ناله و شِكوه دارند. به سمت آنان رفت و گفت: «اخْسَـئواْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ ...؛ [ برويد] در آن گم شويد و با من سخن مگوييد» (مؤمنون ، آيه ۱۰۸). گفته مى شود كه حجّاج، در همين جمعه از دنيا رفت و پس از اين سوار شدن [بر مركب]، ديگر سوار نشد (مروج الذهب : ج ۳ ص ۱۷۵) .

3.الفتوح : ج ۷ ص ۱۳ .

صفحه از 44