دلايل تنهايى امام على(ع) - صفحه 36

پيش بينى كرده بود ـ ، از يك سو اين نبردها را قتالِ بر مبناى تأويل قرآن مى دانست و از سوى ديگر، بر دشوارى آنها تأكيد كرده بود. ۱
جنگ با اهل قبله، براى تنگ انديشان، دغدغه ايمانى ايجاد مى كرد. آنان به درستى نمى توانستند تصميم بگيرند و از اين رو، از همراهى باز مى ايستادند. هوشياران سياستمدارى هم كه به گونه اى با امام عليه السلام مشكل داشتند، هم تن زدن خود را بدين سان توجيه مى كردند و هم براى عموم، شبهه افكنى مى كردند. چنين بود كه از همان آغاز، چهره هاى به ظاهر موجّهى مانند: سعد بن ابى وقاص، اُسامة بن زيد و عبد اللّه بن عمر، از همراهى با على عليه السلام تن زدند و چون امام عليه السلام دليل همراهى نكردن آنها را پرسيد، سعد بن ابى وقّاص گفت:
إنّى أكره الخروج فى هذا الحرب لئلّا أصيب مؤمنا فإن أعطيتني سيفا يعرف المؤمن من الكافر قاتلت معك .به درستى كه خوش نمى دارم براى اين نبرد ، بيرون روم ، كه مبادا مؤمنى را بكشم . اگر به من شمشيرى دهى كه مؤمن را از كافر بازشناسد ، به همراه تو خواهم جنگيد !
و اسامه گفت:
أنت أعز الخلق عليّ، ولكني عاهدت اللّه أن لا أُقاتل أهل «لا اله إلا اللّه » .تو گرامى ترين فرد در نزد منى ؛ وليكن با خداوند عهد كرده ام كه با اهل «لا اله الا اللّه » نجنگم .
و عبد اللّه بن عمر گفت:
لست أعرف فى هذا الحرب شيئا ، أسألك ألا تحملنى على ما لا أعرف .۲

1.ر . ك : ج ۴ ص ۴۵۳ (اهداف امام على در نبرد با سركشان) .

2.ر . ك : ج ۳ ص ۵۱۵ (زندگى نامه گروهى از روى گرانندگان از بيعت) .

صفحه از 44