دلايل تنهايى امام على(ع) - صفحه 43

لحظه زندگى ادامه داد و دمى آرام نگرفت و فارغ ننشست.
در جامعه اى كه بخش عظيمى از خواص و نخبگان آن با امام على عليه السلام همدلى و همراهى نكردند و عوامِ دنباله رو آنها، در فضايى آكنده از شبهه جنگ با اهل قبله و نبرد با چهره هاى باسابقه و گاه مقدّس نما، به سستى و نافرمانى روى آوردند و رزم آوران، پس از گذار از سه جنگ خونين بدون غنيمت، كاملاً فرسوده شدند ، در هنگامى كه امام عليه السلام برترين ياران خود را از دست داده بود و شبيخون هاى مكرّرِ سپاه جهل مدار و ارزش ستيز معاويه و غارتگرى هايش مردم را به ستوه آورده بود، امام عليه السلام با اين همه، نستوه ايستاد و بر بسيج مردمان عليه ستمگرى ها و جنايت هاى معاويه تأكيد كرد و در چنين هنگامه آكنده از يأس و سستى و دلهره ، بدون بهره گيرى از ابزار خشونت، مردم را براى حضور مجدّد در جبهه نبرد با معاويه بسيج كرد. امام عليه السلام بايد از چه توانِ رهبرى و قدرت مديريت و جاذبه پيشوايى اى برخوردار باشد كه در چنين هنگامى هم بتواند بِايستد و در بسيج نيروها تا اين اندازه توفيق يابد؟
آخرين سخنرانى حماسه گستر و شورانگيز على عليه السلام كه قبل از اعزام مجدّد نيرو به صِفّين انجام شد، گواه اين مدّعاست. نوف بكالى، چهره ظاهرى امام عليه السلام به هنگام ايراد خطبه و سخنان هيجانبار وى و چگونگى آرايش سپاه را چنين گزارش كرده است:
امير مؤمنان ، اين خطبه را در كوفه بر ما ايراد كرد ، در حالى كه بر سنگى ايستاده بود كه جَعْده ، پسر هبيره مخزومى ، آن را بر پا داشته بود . جامه اى پشمين بر تن داشت و حمايل شمشيرش از ليف خرما و در پايش نعلينى از ليف خرما بود . نشان سجده بر پيشانى اش ، همچون داغ شتر بر سر زانو بود .
نوف مى گويد كه آن گاه امام عليه السلام در پايان سخن، با صدايى بلند ، ندا داد:
الجِهادَ ، الجِهادَ ، عِبادَ اللّهِ ... و إنّي مُعَسكِرٌ في يَومي هذا؛ فَمَن أرادَ الرَّواحَ إلَى اللّهِ فَليَخرُج .

صفحه از 44