لذا گفته مى شود : ذكر ، دو گونه است : ذكر قلبى و ذكر زبانى (لسانى) ، و هر يك از اين دو نيز بر دو گونه است : يكى يادآورى چيزى است كه فراموش شده است ، و ديگرى به معناى ادامه حفظ و به يادسپارى است . به هر گفته اى نيز ذكر مى گويند . ۱
ريشه يابى واژه ذكر ، نشان مى دهد كه اصل در معناى آن ، «ياد» در مقابل «فراموشى» است و استعمال آن در معانى ديگر ، بدان مناسبت است كه مورد استعمال ، داراى خصوصيتى است كه موجب ياد و توجّه انسان به آن مى شود ، چنان كه به پسر ، از آن جهت «ذَكَر» و «مذكَّر» گفته شده كه موجب زنده ماندن و بقاى ياد و نام پدر مى گردد .
ذِكر ، در قرآن و حديث
كلمه «ذكر» در قرآن و احاديث اسلامى كاربردهاى فراوانى دارد ؛ ۲ ليكن آنچه در
1.مفردات ألفاظ القرآن : ص ۳۲۸ .
2.مفسّران گفته اند كه «ذكر» در قرآن به چند معنا آمده است ، از جمله :
اوّل ، ياد زبانى ، مانند آيه ۲۰۰ سوره بقره : «فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَابَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا ؛ همان گونه كه پدران خود را به ياد مى آوريد، يا با يادكردنى بيشتر، خدا را به ياد آوريد» .
دوم ، ياد قلبى ، مانند آيه ۱۳۵ سوره آل عمران : «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَـحِشَةً أَوْ ظَـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ ؛ و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى آورند و براى گناهانشان آمرزش مى خواهند» .
سوم ، گفتار ، مانند آيه ۴۲ سوره يوسف : «اذْكُرْنِى عِندَ رَبِّكَ ؛ مرا نزد آقاى خود به ياد آور» و آيه ۴۱ سوره مريم : «وَاذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ إِبْرَ هِيمَ ؛ و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز» و آيه ۵۱ سوره مريم : «وَ اذْكُرْ فِى الْكِتَـبِ مُوسَى ؛ و در اين كتاب از موسى ياد كن» .
چهارم ، خبر ، مانند آيه ۸۳ سوره كهف : «قُلْ سَأَتْلُواْ عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا ؛ بگو: «به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند»» .
پنجم ، پند و اندرز ، مانند آيه ۴۴ سوره انعام : «فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَ بَ كُلِّ شَىْ ءٍ ؛ پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاى هر چيزى [ از نعمت ها ]را بر آنان گشوديم» .
ششم ، وحى ، مانند آيه ۳ سوره صافات : «فَالتَّــلِيَـتِ ذِكْرًا ؛ و به تلاوت كنندگان [ آيات الهى ]» .
هفتم ، قرآن ، مانند آيه ۵۰ سوره انبيا : «وَ هَـذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ ؛ و اين [ كتاب] ـ كه آن را نازل كرده ايم ـ ، پندى خجسته است» .
هشتم ، تورات و كتاب هاى آسمانى پيشين ، مانند آيه ۴۳ سوره نحل : «فَسْـئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ؛ پس اگر نمى دانيد، از پژوهندگان كتاب هاى آسمانى جويا شويد» .
نهم ، شرافت و بزرگى ، مانند آيه ۴۴ سوره زخرف : «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَ لِقَوْمِكَ ؛ و به راستى كه [ قرآن ]براى تو و براى قوم تو [ مايه ]تذكّرى است» .
دهم ، اطاعت كردن ، مانند آيه ۱۵۲ سوره بقره : «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ ؛ پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» .
يازدهم ، بيان كردن ، مانند آيه ۶۳ سوره اعراف : «أَوَ عَجِبْتُمْ أَن جَاءَكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ ؛ آيا تعجّب كرديد كه بر مردى از خودتان، پندى از جانب پروردگارتان براى شما آمده؟» .
دوازدهم ، نمازهاى پنجگانه ، مانند آيه ۲۳۹ سوره بقره : «فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ ؛ و چون ايمن شديد، خدا را ياد كنيد» .
سيزدهم ، نماز جمعه ، مانند آيه ۹ سوره جمعه : «فَاسْعَوْاْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ ؛ به سوى ذكر خدا بشتابيد، و داد و ستد را واگذاريد» .
چهاردهم ، نماز عصر ، مانند آيه ۳۲ سوره ص : «إِنِّى أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَن ذِكْرِ رَبِّى ؛ واقعاً من ، دوستىِ اسبان را بر ياد پروردگارم ترجيح دادم» .
پانزدهم ، پيامبر ، مانند آيه ۱۰ و ۱۱ سوره طلاق : «قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا رَّسُولًا ؛راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است: پيامبرى» كه در اين جا «أنزَل» به معناى «أرسَل» است . در آياتى كه براى اين معانى بدانها استشهاد شده ، احتمال معانى ديگرى نيز مى رود (نضرة النعيم : ص ۱۹۶۴ ـ ۱۹۶۵) .