شاهراه تكامل - صفحه 18

ايشان در اكثر اوقات ، تَر بوده است به كلمه طيّبه : «لا إله إلاّ اللّه » ؛ اگر چيزى مى خورده اند و اگر سخن مى گفته اند و اگر راه مى رفته اند ، الى غير ذلك . ۱ چه اين ، ممدّ و معاونى قوى است ، هر سالك را و اگر ذكر قلبى را نيز مقارنِ ذكر لسانى سازد ، به اندك زمانى فتوح بسيار رو مى دهد ، تا مى تواند سعى نمايد كه دم به دم متذكّر حق مى بوده باشد ، تا غافل نشود كه هيچ امرى به اين نمى رسد در سلوك ، و اين ، مددى است قوى در ترك مخالفت حق سبحانه به معاصى . ۲
2 ـ حقيقت ذكر ، احساس حضور در محضر حق تعالى است ؛ احساسى كه انسان را به مسئوليت هاى فردى و اجتماعى وادار نمايد . هر قدر اين احساس در انسان تقويت شود ، ذكر ، واقعيّت بيشترى پيدا مى كند و آثار و بركات افزون ترى دارد . تداوم ذكرِ بدين معنا بسيار دشوار است . امام صادق عليه السلام در اين باره به يكى از اصحاب خود مى فرمايد:

۰.«ألا اُخبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللّهُ ـ عَزَّوجَلَّ ـ عَلى خَلقِهِ ؟ قالَ : قُلتُ : بَلى ؛ قَالَ : إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ ، و مُواساتُكَ أخاكَ ، و ذِكرُ اللّهِ

1.متن حديث ، از امام صادق عليه السلام بدين شرح است : «وكانَ أبى كَثير الذِّكرِ لَقَد كُنتُ أمشي مَعَهُ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّه َ وآكُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وإنَّهُ لَيَذكُرُ اللّه َ وَلَقَد كانَ يُحَدِّثُ القَومَ وما يَشغَلُهُ ذلِكَ عَن ذِكرِ اللّه ِ وكُنتُ أرى لِسانَهُ لازِقا بِحَنَكِهِ يَقولُ : لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ؛ پدرم بسيار ذكرگو بود ، در كنارش راه مى رفتم و او ياد خدا مى كرد بر او سر سفره مى نشستم و او ياد خدا مى كرد با مردم سخن مى گفت ولى اين كار وى را از ياد خدا باز نمى داشت و مى ديدم كه زبانش از تكرار «لا اله الاّ اللّه » به كامش مى چسبيد . (كافي ، ج ۲ ، ص ۴۹۸) .

2.ده رساله ، فيض كاشانى ، به اهتمام رسول جعفريان ، چاپ نشاط ، ۱۳۷۱ .

صفحه از 25