واژه شناسى «حَى»
واژه «حَىّ (زنده / جاودان)» ، صفت مشبّهه از مادّه «حيى» است كه دو معناى اصلى دارد : يكى خلافِ مرگ ، يعنى زندگى ، و ديگرى آزرم داشتن كه ضدّ بى شرمى است .
حى ، برگرفته از معناى نخست است . فيلسوفان و متكلّمان ، در تفسير حيات الهى اختلاف دارند ؛ ولى آنان همگى ، دانش و توانايى را در تفسير اين صفت ، ياد كرده اند . برخى بر آن اند كه معناى آن ، «فعّال درّاك (كنشگر دريابنده ) » است و برخى ديگر بر اين نظرند كه حيات ، مبدأ دانش و توانايى است . برخى نيز گفته اند كه «معناى حَى ، آن است كه محال نيست كه داناى توانا باشد» .
حى ، در قرآن و حديث
قرآن كريم ، صفت «حَىّ» را همراه با صفت «قيّوم (پايدار / پاينده)» در سه جا به خداوند عز و جلنسبت داده است و در يك جا با تعبير «او را خوابِ سبك و خواب گران نمى گيرد» ، و در سه جا با تعبير «خدايى جز او نيست» و در يك موضع با تعبير «آن كه نمى ميرد» ياد كرده است و عبارت «زنده مى كند و مى ميراند» ، نُه بار و عبارت «زنده مى كنيم و مى ميرانيم» دو بار تكرار شده و زنده كردن مردگان ، هفت بار به خداوند نسبت داده شده است و معناى بيرون آوردن زنده از مُرده و برعكس ، در چهار آيه و معناى زنده كردن زمين پس از مرگ آن ، نُه بار و معناى ميراندن مردم و زنده كردن ايشان ، پنج بار در قرآن كريم به كار رفته است .