زندگى نامه لقمان - صفحه 12

و در گزارشى ديگر آمده :
مردى از كنار لقمان گذشت ، در حالى كه مردم ، پيش او ايستاده بودند . به او گفت: آيا تو برده بنى فلان نيستى؟
گفت: چرا!
گفت: همانى كه در فلان و فلان كوه ، چوپانى مى كردى؟
گفت: آرى!
گفت: چه چيزى تو را به اين جا رساند كه من مى بينم؟
جواب داد: راستگويى و خاموشى در برابر چيزهايى كه به من ربطى نداشتند . 1
و قطب الدين راوندى در كتاب لبّ اللباب مى گويد :
إنَّ لُقمانَ رَأى رُقعَةً فيها «باسمِ اللّهِ» ، فَرَفَعَها وأكَلَها، فَأَكرَمَهُ بِالحِكمَةِ . 2
لقمان، قطعه يادداشتى را ديد كه در آن ، «بسم اللّه » نوشته شده بود . آن را برداشت و خورد و خداوند ، وى را به پاس آن، با حكمت ، پاس داشت.
جامع ترين سخن درباره رمز دستيابى لقمان به حكمت ، از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه مى فرمايد :
هلا! به خدا سوگند كه لقمان ، به دليل حَسَب و دارايى و خانواده و تنومندى و زيبايى ، از حكمتْ برخوردار نشد ؛ بلكه مردى توانمند در كار خداوند و پارسا به خاطر خدا بود . آرام و خاموش ، ژرف انديش، متفكر، باريك بين و عبرت آموز . هرگز روزى را به خواب نرفت و به جهت پوشش شديدش هيچ گاه كسى او را در حالت قضاى حاجت و

1.الصمت ، ابن ابى الدنيا : ص ۲۹۶ ح ۶۷۵، الدرّ المنثور : ج ۶ ص ۵۱۲ .

2.مستدرك الوسائل : ج ۴ ص ۳۸۹ ح ۴۹۹۵ .

صفحه از 17