زمان اسلام آوردن حضرت علی(ع) از مباحث مهم در زندگی آن حضرت است.
امام على عليه السلام برترين مؤمن تاريخ اسلام و در ستيغ ايمان است. ايمان او در ميان مؤمنان از ويژگى هاى بى بديلى برخوردار است. او اوّلين كسى است كه به پيامبر خدا ايمان آورده[۱]و ايمانش هرگز به شائبه شرك ، آلوده نشد[۲]و در استوارْگامى در مسير ايمان و نيرومندى باور ، بى نظير بود .[۳]
امام على عليه السلام از آغازين روزهاى زندگى بر كنار بستر پيامبر خدا آرميد و با عنايت و سرپرستى پيامبر صلى الله عليه و آله باليد و همگام با خُلق و خوى و منش و روش نبى اكرم ، رشد كرد و همراه او مراحل تكوين نبوّت را نگريست .
پيامبر خدا او را به خلوتگه حِرا مى بُرد و بدين سان ، با راز و رمز ملكوت ، آشنا شد و به تصريح مولا عليه السلام در خطبه عظيم «قاصعه» ، نور وحى را مى نگريست و ناله يأس آميز شيطان را مى شنيد و در آستانه ابلاغ رسالت ، با اعلام همگامى و همراهى با پيامبر صلى الله عليه و آله عنوان «وصى» ، «وزير» و «برادر» پيام آور وحى را يافت تصوير زيبا علوى را از اين چگونگى ها بنگريم:
«وقَد عَلِمتُم مَوضِعي مِن رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله بِالقَرابَةِ القَريبَةِ ، وَالمَنزِلَةِ الخَصيصَةِ . وَضَعَني في حِجرِهِ وأنَا وَلَدٌ يَضُمُّني إلى صَدرِهِ ، ويَكنُفُني في فِراشِهِ ، ويُمِسُّني جَسَدَهُ ، ويُشِمُّني عَرفَهُ
[۴].وكانَ يَمضَغُ الشَّيءَ ثُمَّ يُلقِمُنيهِ . وما وَجَدَ لي كَذبَةً في قَولٍ ، ولا خَطلَةً في فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه بِهِ صلى الله عليه و آله مِن لَدُن أن كانَ فَطيما أعظَمَ مَلَكٍ مِن مَلائِكَتِهِ يَسلُكُ بِهِ طَريقَ المَكارمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَيلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد كُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصيلِ أثَرَ اُمِّهِ ، يَرفَعُ لي في كُلِّ يَومٍ مِن أخلاقِهِ عَلَما ، ويَأمُرُني بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد كانَ يُجاوِرُ في كُلِّ سَنَةٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا يَراهُ غَيري . ولَم يَجمَع بَيتٌ واحِدٌ يَومَئِذٍ فِي الإِسلامِ غَيرَ رَسولِ اللّه صلى الله عليه و آله وخَديجَةَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحي وَالرِّسالَةِ ، وأشُمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ .
ولَقَد سَمِعتُ رَنَّةَ الشَّيطانِ حينَ نَزَلَ الوَحيُ عَلَيهِ صلى الله عليه و آله فَقُلتُ : يا رَسولَ اللّه ، ما هذِهِ الرَّنَّةُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّيطانُ قَد أيِسَ مِن عِبادَتِهِ . إنَّكَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّكَ لَستَ بِنَبِيٍّ ، ولكِنَّكَ لَوَزيرٌ وإنَّكَ لَعَلى خَيرٍ» .
جايگاه خويشاوندى نزديك مرا نسبت به پيامبر خدا و موقعيّت ويژه مرا مى دانيد. آن گاه كه كودك بودم ، مرا در كنار خود مى نهاد و بر سينه اش مى فِشُرد و مرا در بستر خود مى خوابانْد . تنم را به تنش مى سود و بوى خويش را به من مى بويانْد. گاه چيزى را مى جَويد و آن را به من مى خورانيد و از من دروغى در گفتار و اشتباهى در كردار نديد.
خداوند ، بزرگ ترين فرشته خود را از هنگام از شير گرفته شدنش ، شب و روز هم نشينش ساخت تا راه هاى بزرگوارى را بدو بنماياند و خوى هاى نيكوى جهان را در او فراهم آورد.
و من ، همواره چون بچّه شترى به دنبال مادر ، در پى او بودم. هر روز براى من از اخلاق خود ، نشانى بر پا مى داشت و مرا به پيروى آن فرمان مى داد. هر سال در حِرا خلوت مى گُزيد و من او را مى ديدم و جز من ، كسى وى را نمى ديد. در آن وقت ، جز خانه پيامبر خدا و خديجه و من ـ كه سومين آنها بودم ـ در هيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود؛ نور وحى و رسالت را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم.
هنگامى كه وحى بر او فرود آمد ، ناله شيطان را شنيدم و پرسيدم: اى پيامبر خدا! اين ناله چيست؟ فرمود: «اين ، شيطان است كه از پرستيده شدن نا اميد گشته است. تو آنچه را كه مى شنوم ، مى شنوى و آنچه را كه مى بينم ، مى بينى ، جز آن كه تو پيامبر نيستى امّا وزير (دستْ يار) من و به [ مسير] خيرى».[۵]
ابن ابى الحديد در بيان اين كلام حضرت كه مى فرمايد: «من بر فطرت به دنيا آمدم و به ايمان و هجرت ، پيشى گرفتم»[۶]، مى گويد:
منظور ايشان از تولّد بر فطرت ، اين است كه وى در روزگار جاهليت به دنيا نيامده است؛ چون وى سى سال پس از عام الفيل به دنيا آمده است و پيامبر خدا چهل سال پس از عام الفيل به پيامبرى مبعوث شده است .
و در اخبار صحيح آمده است كه پيامبر اكرم ، ده سال پيش از رسالت ، صدا [ ى وحى ]را مى شنيد و نور را مى ديد؛ امّا كسى او را مخاطب قرار نمى داد و اين ، دوران آمادگى براى رسالت آن حضرت بود.
بنابر اين ، ده سال ياد شده چون روزگار رسالت آن حضرت به شمار مى آيد و كسى كه در اين ده سال به دنيا آمده باشد ، اگر در دامن پيامبر باشد و او تربيت او را بر عهده گيرد ، چنين شخصى در روزگارى چون روزگار نبوّت به دنيا آمده است و در روزگار جاهليت محض به دنيا نيامده است. از اين روى ، حال وى نسبت به ديگر صحابيان كه ادّعاى همانندى آنان با او در فضل مى شود ، متفاوت است.
گزارش شده سالى كه على عليه السلام به دنيا آمد ، سالى بود كه رسالت پيامبر خدا آغاز شد ، بانگ هايى را از سنگ ها و درختان مى شنيد، ديدگانش روشن گشته بود و نورها و اشخاصى را مى ديد،گرچه مورد خطاب قرار نمى گرفت.
اين سال ، سالى بود كه آن حضرت به قطع ارتباط با ديگران و گوشه نشينى در غار حِرا دست يازيد ، و همواره چنين بود تا آن كه رسالت يافت و وحى بر او نازل شد و پيامبر خدا به اين سال و به تولّد على عليه السلام در آن ، تيمّن مى جُست و آن را «سال خير و بركت» مى ناميد و در شب ولادت آن حضرت ـ كه در آن كرامت ها و قدرت هاى الهى اى را مشاهده كرد كه پيش از آن نديده بود ـ خطاب به خانواده اش فرمود:
در اين شب ، فرزندى براى ما به دنيا آمده كه خداوند به وسيله او درهاى بسيارى از نعمت و رحمت براى ما مى گشايد.
و همان گونه شد كه پيامبر خدا فرمود؛ زيرا آن حضرت ، ياور پيامبر خدا و مدافع او بود و غم را از چهره ايشان مى زدود. به شمشير وى ، اسلام استوار گشت و پايه هايش محكم شد و پايگاه آن حضرت ، قوى شد.[۷]
جورج جورداق ، دانشمند مشهور مسيحى مى گويد:
پاره اى از بزرگان قريش به حكم خِرد و براى رهايى از بت پرستى اسلام آوردند و بسيارى از بندگان و بردگان و سركوب شدگان ، به انگيزه عدالت خواهى كه رسالت محمّد صلى الله عليه و آله بدان فرا مى خوانْد و براى انكار ستمى كه پشتشان از تازيانه آن مى سوخت ، اسلام آوردند و گروهى پس از پيروزى پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر واقعيت گرايى و نزديك شدن به شخص پيروز ، اسلام آوردند ، چنان كه در مورد بيشتر امويان ، داستان چنين بود.
همه اينها در شرايط گوناگون ـ كه از نظر ارزش و مفهوم انسانى متفاوت است ـ اسلام آوردند و همه در يك مسئله ، يعنى پذيرش منطق و واقعيت موجود ، همگون اند؛ امّا على بن ابى طالب عليه السلام ، مسلمان به دنيا آمده است ، چون او از نظر تولّد و رشد ، از معدن رسالت است و از نظر اخلاق و فطرت ، از خودِ اسلام است و شرايطى كه در آن آنچه را كه در جان خود از روح و حقيقت اسلام پنهان داشته بود ، اعلام كرد ، شرايطى چون شرايط ديگران نبود و ربطى به انگيزه هاى زندگى نداشت. زيرا اسلام على عليه السلام ژرف تر از آن بود كه به شرايط روز ارتباط داشته باشد ، چون از روح وى سرچشمه مى گرفت ، آن سان كه اشيا از معدن هاى خود و آب ها از چشمه سار خويش مى جوشند. چون كودك تا وقتى كه بدون اجازه و مشورت بتواند نماز واجب را ادا كند و به خدا و پيامبرش گواهى دهد ، نمى تواند از آرزوهاى درونى خويش ، تعبير كند .
اوّلين سجده هاى مسلمانان نخستين بر خدايان قريش بود و اوّلين سجده على عليه السلام بر خداى محمّد صلى الله عليه و آله بود.
آرى! اسلام او اسلام كسى بود كه مقرّر شده بود تا بر دوست داشتن خير ، رشد كند و در سايه توجّه پيامبر صلى الله عليه و آله ببالد و پس از او پيشواى دادگران گردد و ناخداى كشتى در درياى گرداب ها و موج ها شود.[۸]
از مجموع آنچه آورديم ـ كه اندكى بود از بسيار و حقايق تأييدكننده بسيارى را بر آنچه آورديم ، در اين مجموعه توان ديد ـ نكاتى دانسته مى شود:
۱ . ايمان على عليه السلام و باور استوار او به سال ها قبل از رسالت رسمى پيامبر صلى الله عليه و آله و اعلام رسمى آن بزرگوار بر مى گردد. بدين سان ، دليل وجود روايات مشهورى كه نشان دهنده آن اند كه ايمان على عليه السلام هفت سال قبل از ايمان ديگران بوده است ، روشن مى شود .
۲. عمر امام عليه السلام به هنگام اسلام آوردن، گونه گون نقل شده است و هفت[۹]، هشت[۱۰]، نُه[۱۱]، ده[۱۲]، يازده[۱۳]، دوازده[۱۴]، سيزده[۱۵]، چهارده[۱۶]، پانزده[۱۷]، شانزده سال[۱۸]ذكر شده است. اين گونه نقل ها بيان كننده سنّ كم امام عليه السلام در زمان رسالت رسمى پيامبر صلى الله عليه و آله است و گرنه جان مولا عليه السلام هرگز به شرك آلوده نشده[۱۹]، و چنين است كه امام زين العابدين عليه السلام در پاسخ كسى كه از سنّ امام عليه السلام به هنگام ايمان آوردن پرسيد ، فرمود:
آيا او هرگز كافر بود؟! على عليه السلام به هنگامى كه پيامبر خدا به پيامبرى مبعوث شد ، ده سال داشت و در آن روز هم كافر نبود .[۲۰]
اين را نيز بيفزاييم كه ده سال داشتن على عليه السلام در هنگام رسالت يافتن پيامبر صلى الله عليه و آله كه در اين نقل آمده ، صحيح ترين و مشهورترين نقل است.[۲۱]
۳ . بدين سان ، اين كه چه كسى از مردان ، اوّلين ايمان آورنده است ، جاى گفتگو ندارد. صحابيان ، برخى پس از اندكْ زمانى و برخى پس از روزگارى دراز با اسلام آشنا شدند و بدان گرويدند؛ امّا على عليه السلام از آغازين روزها با شميم وحى درآميخت و با نشانه هاى آن ، پيش از بعثت آشنا شد و بدان خو گرفت ، و طبيعى است كه با اوّلين پرتو نور آن ، بى درنگ ، همراه شد.
اكنون چه جاى پرداختن به سخن آنان كه مى كوشند ايمان مولا عليه السلام را به لحاظ اندكى سن ، كم سو جلوه دهند؟ اى كاش عنوان داران سالمند ، اندكى از اين همه هوش ، نيكْ نهادى و پيراسته دلى را مى داشتند و نور وحى را در مى يافتند.
۴ . درباره عبادت و نماز على عليه السلام نيز روايات فراوان و گونه گون آمده است. اين روايات ، نه تنها امام عليه السلام را اوّلين نمازگزار پس از پيامبر صلى الله عليه و آله مى شمرَد ، بلكه عبادت امام عليه السلام را چند سال پيش از ديگران نشان مى دهد كه سه ، پنج و هفت سال آمده است. اين گونه روايات ، ممكن است اشاره به عبادت على عليه السلام پيش از بعثت نيز داشته باشند.[۲۲]
[۱]ر . ك : ص ۴۰۳ (نخستين مسلمان) .
[۲]ر . ك : ص ۳۹۹ (لحظه اى به خدا كفر نورزيد) .
[۳]ر . ك : ص ۳۹۹ (ويژگى هاى اعتقادى) .
[۴]العَرْف : الريح الطيّبة (النهاية : ج ۳ ص ۲۱۷ «عرف») .
[۵]نهج البلاغه : خطبه ۱۹۲ .
[۶]نهج البلاغه : خطبه ۵۷ .
[۷]شرح نهج البلاغة : ج ۴ ص ۱۱۴ .
[۸]الإمام على صوت العدالة الإنسانيّة : ص ۳۸ .
[۹]تاريخ دمشق : ج ۱ ص ۱۳۴ .
[۱۰]التاريخ الكبير : ج ۶ ص ۲۵۹ ش ۲۳۴۳ ، السنن الكبرى : ج ۶ ص ۳۳۹ ح ۱۲۱۶۰ ، تاريخ دمشق : ف ج ۴۲ ص ۲۵ ، المعجم الكبير : ج ۱ ص ۹۵ ح ۱۶۲ .
[۱۱]الطبقات الكبرى : ج ۳ ص ۲۱ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۲۶ ، المعارف ، ابن قتيبه : ص ۱۶۸ .
[۱۲]الكافى: ج ۸ ص ۳۳۹ ح ۵۳۶ ؛ الاستيعاب : ج ۳ ص ۱۹۹ ش ۱۸۷۵ ، المستدرك على الصحيحين: ج ۳ ص ۱۲۰ ح ۴۵۸۰ .
[۱۳]الكامل فى التاريخ : ج ۱ ص ۴۸۴ ، السنن الكبرى : ج ۶ ص ۳۳۹ ح ۱۲۱۶۳ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۲۶ .
[۱۴]الاستيعاب : ج ۳ ص ۱۹۹ ش ۱۸۷۵ .
[۱۵]الاستيعاب : ج ۳ ص ۱۹۹ ش ۱۸۷۵ .
[۱۶]تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۲۶ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۳ ص ۲۳۵ .
[۱۷]تاريخ خليفة : ص ۱۵۰ ، الاستيعاب : ج ۳ ص ۱۹۹ ش ۱۸۷۵ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۲۷ .
[۱۸]فضائل الصحابة ، ابن حنبل : ج ۲ ص ۵۸۹ ح ۹۹۸ ، المصنّف ، عبد الرزّاق : ج ۵ ص ۳۲۵ ، المعجم الكبير : ج ۱ ص ۹۵ ح ۱۶۳ .
[۱۹]ر . ك : ص ۳۹۹ (لحظه اى به خدا كفر نورزيد) .
[۲۰]الكافى : ج ۸ ص ۳۳۹ ح ۵۳۶ .
[۲۱]چون بنابر مشهور ، آن حضرت سى سال پس از عام الفيل به دنيا آمد . ر . ك : ج ۱ ص ۵۱ (ولادت) . و نيز ، بنابر مشهور در زمان شهادت در سال ۴۰ ق ، شصت و سه سال داشت . ر . ك : ج ۷ ص ۳۸۱ (تاريخ شهادتش) . مجموع اين دو تاريخ دلالت دارد كه آن حضرت در هنگام بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله ، ده سال داشته است .
[۲۲]ر . ك : ج ۱۰ ص ۷ (نخستين نمازگزار با پيامبر) و ص ۲۳ (نخستين عبادت كننده از بين امّت) .
آنچه درباره سبقت جستن مولا عليه السلام بر ديگران در ايمان و عبادت آورديم ، مراد غير از حضرت خديجه عليهاالسلام است كه آن خود ، نيازمند بررسى جداگانه اى است .