گرفتن مزد تبليغ دین، بدون درخواست

پرسش :

اگر دیگران به مبلّغ دینی مزدی بدهند بدون درخواست تبلیغ کننده، آیا از نظر آموزه های دینی ایراد دارد؟



پاسخ :

آثار زيانبارى كه بدانها اشارت رفت ، هنگامى پديد مى آيند كه مبلّغ ، درست به عكسِ انبياى الهى عمل كند ؛ يعنى انبيا مى گفتند ما مزد تبليغ نمى خواهيم ؛ امّا او بگويد كه مزد تبليغ مى خواهد و با دين خدا مانند يك كالا معامله كند . امّا اگر مبلّغ ، درخواست مزد نداشته باشد ، ليكن مردم براى تأمين زندگى اش چيزى به وى اهدا كنند ، پذيرفتن آن منعى ندارد . در اين باره ، از امام صادق عليه السلام روايت شده است :

المعلّم لا يعلّم بالأجر ، و يَقْبَلُ الهديةَ إذا اُهدى إليه .[۹]معلّم ، براى مزد تعليم نمى دهد ؛ امّا اگر هديه اى به او داده شود ، آن را قبول مى كند .

همچنين حمزة بن حُمران ، روايت مى كند:

سَمِعتُ الإمامَ الصّادِقَ عليه السلام يَقولُ : «مَنِ استَأكَلَ بِعِلمِهِ افتَقَرَ» . فَقُلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ! إنَّ في شيعَتِكَ وَ مَواليكَ قَوما يَتَحمَّلونَ عُلومَكُم وَيَبُثُّونها فى شيعَتِكُم ، فَلا يَعدَمونَ عَلى ذَلِكَ مِنهُمُ : البِرَّ وَ الصِّلَة وَالإِكرامَ . فَقالَ : «لَيسَ اُولَئِكَ بِمُستأكِلينَ» .[۱۰]شنيدم كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «هر كس ، از راه علمش نان بخورد ، مستمند خواهد شد» .

به ايشان گفتم : فدايت شوم! ميان شيعيان و دوستداران شما گروهى هستند كه دانش هاى شما را فرا مى گيرند و آن را ميان شيعيانتان منتشر مى سازند و در مقابل ، از نيكى و انعام و هداياى آنان ، بى بهره نمى مانند .

فرمود : «اينان ، كسانى نيستند كه [از راه علم خود] نان مى خورند» .

نكته در خورِ توجّه ، اين است كه گرفتن پاداش تبليغ ، بدون درخواست آن ، هر چند منعى ندارد و با برخى از مراتب اخلاص نيز سازگار است ، امّا ترك آن ، اولى محسوب مى شود ؛ چرا كه انبياى الهى و رهروان كامل آنها ، از پذيرفتن پاداش هايى اين گونه اجتناب مى كرده اند و نه تنها در مورد تبليغ ، بلكه در مورد هر كارى كه عمل اُخروى محسوب مى شود و براى خدا انجام گرفته باشد ، حتّى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، حاضر نبوده اند پاداشى دريافت كنند . در اين باره ، داستان بسيار آموزنده اى از موسى عليه السلام نقل شده است كه در پى مى آيد .

داستانى از اخلاص موسى

موسى عليه السلام ، قبل از نبوّت ، پس از آن كه از چنگ فرعونيان گريخت ، با تحمّل مشكلات فراوان ، خود را به شهر «مَديَن»، محلّ زندگى شعيب عليه السلام رساند . در نزديكى هاى شهر ، چاه آبى بود كه شبان ها براى آب دادن گوسفندان خود ، اطراف آن جمع شده بودند . پشت سر شبانان ، دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه، نزديك نمى شوند . متوجّه شد كه آنان براى آب دادن گوسفندان خود ، نياز به كمك دارند . به آنها كمك كرد تا گوسفندان سيراب شدند و دختران همراه گوسفندان خود ، باز گشتند. گرسنگى ، موسى عليه السلام را سخت آزار مى داد . دست به دعا برداشت و گفت :

«رَبِّ إِنِّى لِمَآ أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ .[۱۱]پروردگارا! من به هر خيرى كه به سويم بفرستى ، سختْ نيازمندم»  .

امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد :

فَواللّهِ ما سَأَلَ إلَا خُبزا يَأكُلُهُ ![۱۲]سوگند به خدا كه موسى عليه السلام جز نانى براى خوردن ، درخواست نكرد .  در اين هنگام ، يكى از آن دو دختر ، باز گشت و به موسى عليه السلام گفت :

«إِنَّ أَبِى يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا .[۱۳]پدرم تو را مى طلبد تا در پاداش آب دادن [گوسفندان] براى ما ، به تو مزد دهد»  .

موسى عليه السلام ، همراه او به خانه آنها رفت . معلوم شد دخترانى كه در كنار چاه آب ديده و به آنها كمك كرده بود ، فرزندان شعيبِ پيامبر هستند. هنگامى كه موسى عليه السلام وارد خانه شعيب عليه السلام شد ، وقت شام بود و غذا آماده .

شعيب عليه السلام به جوان تازه وارد ، تعارف كرد و فرمود : «اى جوان! بنشين و شام بخور» ؛ امّا موسى عليه السلام ، همچنان ايستاده بود و بر سرِ سفره نمى نشست و در پاسخ ميزبان گفت : «به خدا پناه مى برم!» .

شعيب عليه السلام كه از اين برخورد او شگفت زده شده بود ، گفت : «چرا چنين مى گويى؟ آيا تو گرسنه نيستى؟» .

موسى عليه السلام در پاسخ گفت :

بَلى! وَلكِن أخافُ أن يَكونَ هذا عِوَضا لِما سَقيتُ لَهُما ، وَ إنّا أهلُ بَيتٍ لا نَبيعُ شَيئا مِن عَمَلِ الآخِرَة بِمِلىَ الأرضِ ذَهَبا!  آرى [گرسنه ام] ؛ امّا مى ترسم كه اين شام در مقابل آب دادن به آن دو دختر باشد ، و ما خاندانى هستيم كه هيچ عملى را كه براى آخرت باشد ، به كره زمينِ انباشته از طلا نمى فروشيم .

شعيب عليه السلام گفت : «اى جوان! به خدا قصد ما اين نيست ؛ بلكه اين مرام من و پدران من است كه ميهمان را مى نوازيم و اطعام مى كنيم» .

در اين هنگام، موسى عليه السلام ، كنار سفره نشست و مشغول خوردن شد .[۱۴]


[۹]. تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۶۵ ح ۱۰۴۷ .

[۱۰]معانى الأخبار : ص ۱۸۱ ح ۱ .

[۱۱]. قصص : آيه ۲۴ .

[۱۲]. نهج البلاغة : خطبه ۱۶۰ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۵۰ .

[۱۳]. قصص : آيه ۲۵ .

[۱۴]. ميزان الحكمة : باب ۱۰۳۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۲۱ و ج ۷۷ ص ۱۰۳ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت