خاطره اى با استاد شهيد مرتضى مطهرى
فراموش نمى كنم آن روز از تابستان سال 1357 ه . ش (1398 ه . ق) ـ پيش از پيروزى انقلاب اسلامى ايران ـ را كه شهيد مطهرى ـ رحمة اللّه عليه ـ در منزل ما در شهر مقدس قم ظهر ميهمان ما بودند . در آن هنگام استاد در پايان هر هفته براى جمعى از طلاب علوم دينى حوزه قم درسهايى پيرامون «شناخت در منطق قرآن» ايراد مى كردند . به علت وجود پيوند و ارتباط ميان اين درسها و فصلى كه در كتاب حاضر به «شناخت» اختصاص داده ام ، فهرستى از عناوين اين فصل كتاب را به ايشان نشان دادم . ايشان فرمود : «اين آماده چاپ است» و تأكيد كردند به همان شكلى كه به ايشان عرضه كردم چاپ شود . سپس ادامه دادند : «شيوه دانشمندان غربى در تأليف اين است كه اگر كتاب تا حدّ معقولى سودمند باشد آن را چاپ مى كنند و سپس در چاپهاى بعد مطالب تازه اى به آن مى افزايند» . استاد شهيد مطهرى ـ رحمه اللّه ـ اين شيوه را مى ستودند . اما با اين حال ، من ترجيح دادم زمانى كتاب را چاپ و منتشر كنم كه از كار تأليف آن كاملاً فراغت حاصل كنم ؛ ليكن سرانجام به اين باور و اعتقاد رسيدم كه شرايط خاصى كه اكنون من در آن به سر مى برم اقتضا مى كند هر چه زودتر آن را براى چاپ آماده سازم ؛ چرا كه مشكل است كس ديگرى جز خود من كار فصل بندى و آماده سازى اين كتاب را به گونه اى كه مطلوب و آرزوى من است ، انجام دهد . سرانجام با وجود گرفتاريهايم ، تصميم گرفتم براى به پايان بردن كار اين كتاب از ايام تعطيلى و اوقات فراغت شبانه بيشترين بهره بردارى را بكنم . كه بحمد اللّه ، پس از گذشت چهارده سال از آغاز تأليف كتاب حاضر ، اين اثر به گونه اى شايسته و در خور به سرانجام رسيد و به يارى خداوند بزرگ در فرصت مناسب كاستيهاى آن را نيز جبران خواهم كرد .
در پايان بر خود لازم مى دانم سپاس فراوانم را تقديم همسرم كنم كه فضاى مناسب را در محيط خانه براى انجام كارهاى فكرى من فراهم آورد و در راه آفريدن جوّ سازگار با پژوهش و نگارش ، رنج دشواريها و بارهاى گران زندگى را به جان خريد .
اينك شما و «ميزان الحكمة» ؛ كتابى كه آغازش «ايثار» است و فرجامش «يقين» .
رجب المكرم 1403 ه . ق
برابر با 1 / 2 / 1362 ه . ش