گاه فرصتى دست مى داد ، در كنار تدريس و مطالعه و تحقيق ، كار فراهم آوردن اين كتاب را پى مى گرفتم و تقريبا تمامى ايام تعطيلات تابستانى را به انجام اين كار اختصاص داده بودم .
در آغاز كار تقريبا به تمامى رواياتى كه در مجلدات «بحار الأنوار» آمده است مراجعه و همه نكات مورد نظر را يادداشت كردم . اين كار دو تا سه سال ادامه يافت . بعد از آن كه نكات يادداشت شده را به صورت الفبايى مرتب نمودم بار ديگر به متون و منابع مراجعه و شروع به دسته بندى احاديث بر اساس موضوع و محتوا كردم . نمى دانم اين تلاش چقدر طول كشيد ، اما سختى و مشقتى را كه متحمل شدم تا اين كار با موفقيت پايان پذيرفت ، از ياد نمى برم .
ضمن كار در اين كتاب به نكاتى چند برخوردم كه در خور درنگ و تأمل است :
الف ـ فراوانى روايات تكرارى در بحار الأنوار
در آن زمان به نظر مى رسيد كه چنانچه روايات تكرارى از بحار حذف شود ممكن است ، از مجموع يكصد و ده جلد چاپ جديد ، بيست جلد آن كم شود ؛ زيرا افزون بر وجود احاديث فراوانى كه به لحاظ متن همگون و تكرارى هستند ، به احاديث متعدّدى برخوردم كه هم متن و هم سند آنها تكرارى بود .
ب ـ كاستىِ چشم گير در موضوعات كتاب بحار الأنوار
با آن كه هدف مؤلف كتاب بحار ـ رضوان اللّه تعالى عليه ـ اين بوده است كه همه احاديث را ـ از صحيح و ضعيف ـ گرد آورد ؛ و به رغم تكرار بسيارى از احاديث ، با اين حال كاستى موجود در ابواب كتاب به گونه اى است كه بسيارى از احاديث مربوط به يك باب را در ابواب ديگر مى يابيم . براى نمونه ، شمار احاديثى كه در فصل «ادب» آمده هشت تاست اما احاديثى كه از همين موضوع ادب ، در ديگر ابواب و مجلدات بحار و غير بحار آمده يكصد و بيست و پنج حديث است ، چنان كه در مجموعه ميزان الحكمة ملاحظه مى فرماييد.
زمانى كه سرگرم بازبينى و پرداخت نهايى كتاب بودم اين انديشه در ذهنم گذشت كه به منابعى كه مؤلف كتاب بحار به آنها اعتماد كرده و در اختيار ماست ، مراجعه كنم . با مطالعه برخى از اين منابع متوجه شدم نويسنده بحار بسيارى از احاديثى را كه با فصلهاى گوناگون اين كتاب همخوانى دارد و به بررسى مسائل