29
ميزان الحكمه ج 01

و ـ الوُصولُ إلى دَرَجَةِ رِجالِ الأَعرافِ

۴۷.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :المُوقِنونَ وَ المُخلِصونَ وَ المُؤثِرونَ مِن رِجالِ الأَعرافِ. ۱

۴۸.رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آلهـ لِعَلِيٍّ عليه السلام ـ: يا عَلِيُّ ، إنَّهُ إذا كانَ يَومُ القِيامَةِ نادى مُنادٍ مِن بُطنانِ العَرشِ : أينَ مُحِبّو عَلِيٍّ و مَن يُحِبُّهُ ؟ أينَ المُتَحابّونَ فِي اللّهِ ؟ أينَ المُتَباذِلونَ فِي اللّهِ؟ أينَ المُؤثِرونَ عَلى أنفُسِهِم ؟ أينَ الَّذينَ جَفَّت ألسِنَتُهُم مِنَ العَطَشِ ؟ أينَ الَّذينَ يُصَلّونَ بِاللَّيالي وَ النّاسُ نِيامٌ ؟ أينَ الَّذينَ يَبكونَ مِن خَشيَةِ اللّهِ؟ «لاَخَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ»۲ أينَ رُفَقاءُ النَّبِيِّ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ؟ أمِنوا و قَرّوا عَينا «ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ»۳ . ۴

۴۹.الإمامُ الباقرُ عليه السلام :إنَّ لِلّهِ عز و جل جَنَّةً لا يَدخُلُها إلاّ ثَلاثَةٌ : رَجُلٌ حَكَمَ عَلى نَفسِهِ بِالحَقِّ ، و رَجُلٌ زارَ أخاهُ المُؤمِنَ فِي اللّهِ ، و رَجُلٌ آثَرَ أخاهُ المُؤمِنَ فِي اللّهِ. ۵

و . رسيدن به مقام اَعرافيان

۴۷.امام على عليه السلام :اهل يقين و مخلصان و ايثارگران ، از اعرافيان اند. ۶

۴۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آلهـ به على عليه السلام ـفرمود : اى على! چون روز قيامت شود ، منادى اى از ميان عرش ندا در مى دهد : كجايند دوستداران على و كسى كه دوستش مى دارد؟ كجايند آنان كه به خاطر خدا با يكديگر دوستى مى ورزيدند؟ كجايند آنان كه براى خدا به يكديگر بذل و بخشش مى كردند؟ كجايند ايثارگران؟ كجايند آنان كه زبان هايشان از تشنگى خشكيد؟ كجايند آنان كه در نيمه هاى شب كه مردم، خفته بودند، آنان نماز مى گزاردند؟ كجايند آنان كه از بيم خدا مى گريستند؟ «بيمى بر شما نيست و اندوهگين نمى شويد». كجايند همرهان پيامبر، محمّد؟ آسوده خاطر باشيد و شادمان . «شما و همسرانتان ، شادمانه به بهشت درآييد» .

۴۹.امام باقر عليه السلام :خداوند را بهشتى است كه جز سه كس ، وارد آن نمى شود : مردى كه عليه خود به حق داورى كند ؛ مردى كه براى خدا به ديدن برادرش برود ، و مردى كه به خاطر خدا برادر مؤمنش را بر خويشتن ، مقدّم بدارد.

1.غرر الحكم : ۱۹۷۵ ، عيون الحكم و المواعظ : ۵۹ / ۱۵۰۵ .

2.الأعراف : ۴۹ .

3.الزخرف : ۷۰ .

4.تفسير فرات : ۴۰۸ / ۵۴۷ .

5.الكافي : ۲ / ۱۷۸ / ۱۱ .

6.اَعراف ، به جاى بلند گفته مى شود . ريشه اين واژه ، «عرف» به معناى يال است (التبيان: ۴/۴۱۰) . گفته شده كه «اعراف»، بلنداى حايل ميان بهشت و دوزخ است (الميزان : ۸ / ۱۲۱) . درباره اين كه «اهل اعراف» ، چه كسانى هستند ، در منابع حديثى و تفسيرى اقوال گوناگونى آمده و از جمله آنها اين است كه آنان ، اهل بيت عليهم السلام هستند (الكافى : ۱ / ۱۸۴) .


ميزان الحكمه ج 01
28

ه ـ الشَّفاعَةُ

۴۶.رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :سَلَكَ رَجُلانِ مَفازَةً : عابِدٌ وَ الآخَرُ بِهِ رَهَقٌ ، فَعَطَشَ العابِدُ حَتّى سَقَطَ ، فَجَعَلَ صاحِبُهُ يَنظُرُ إلَيهِ ، و مَعَهُ ميضَأَةٌ فيها شَيءٌ مِن ماءٍ ، فَجَعَلَ يَنظُرُ إلَيهِ و هُوَ صَريعٌ ، فَقالَ : وَ اللّهِ لَئِن ماتَ هذَا العَبدُ الصّالِحُ عَطَشا و مَعي ماءٌ لا اُصيبُ مِنَ اللّهِ خَيرا أبَدا ، و لَئِن سَقيتُهُ مائي لَأَموتَنَّ! فَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ و عَزَمَ ، فَرَشَّ عَلَيهِ مِن مائِهِ و سَقاهُ فَضلَهُ ، فَقامَ حَتّى قَطَعَا المَفازَةَ. فَيوقَفُ الَّذي بِهِ رَهَقٌ يَومَ القِيامَةِ لِلحِسابِ فَيُؤمَرُ بِهِ إلَى النّارِ ، فَتَسوقُهُ المَلائِكَةُ ، فَيَرَى العابِدَ، فَيَقولُ : يا فُلانُ أ ما تَعرِفُني؟ فَيَقولُ : و مَن أنتَ؟ فَيَقولُ : أنَا فُلانٌ الَّذي آثَرتُكَ عَلى نَفسي يَومَ المَفازَةِ . فَيَقولُ : بَلى أعرِفُكَ. فَيَقولُ لِلمَلائِكَةِ : قِفوا ! فَيَقِفونَ ، و يَجيءُ حَتّى يَقِفَ فَيَدعوَ رَبَّهُ عز و جل ، فَيَقولُ : يا رَبِّ ، قَد تَعرِفُ يَدَهُ عِندي و كَيفَ آثَرَني عَلى نَفسِهِ ، يا رَبِّ هَبهُ لي . فَيَقولُ لَهُ : هُوَ لَكَ. فَيَجيءُ فَيَأخُذُ بِيَدِ أخيهِ فَيُدخِلُهُ الجَنَّةَ. ۱

ه . شفاعت

۴۶.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :دو مرد از بيابانى مى گذشتند : يكى عابد و ديگرى نافرمان . عابد ، تشنه شد ، چندان كه از پا افتاد . همسفرش كه تُنگى داشت و كمى آب در آن بود ، به آن عابد كه به زمين افتاده بود ، مى نگريست . با خود گفت : به خدا سوگند ، اگر اين بنده نيك از تشنگى بميرد در حالى كه اين آب با من است ، هرگز به خيرى از خدا نخواهم رسيد ، و اگر اين آب را به او بنوشانم ، خودم خواهم مُرد . امّا او به خدا توكّل كرد و تصميمش را گرفت و از آن آب به صورت عابد پاشيد و باقى مانده اش را به او نوشانْد . عابد ، از جا برخاست و هر دو ، بيابان را پيمودند.
در روز قيامت ، آن نافرمان را براى حسابرسى نگه مى دارند و فرمان مى رسد كه او را به آتش ببرند . فرشتگان ، او را [به سوى دوزخ ]مى رانند . [در راه ، ]آن عابد را مى بيند . مى گويد : فلانى! مرا نمى شناسى؟ عابد مى گويد : تو كيستى؟ مرد مى گويد : من فلانى هستم كه در آن روز گذشتن از بيابان ، تو را بر خويشتن ، ترجيح دادم. عابد مى گويد : آرى ، مى شناسمت . پس ، به فرشتگان مى گويد : بِايستيد! فرشتگان مى ايستند و عابد مى آيد تا آن كه [در توقفگاه حساب] مى ايستد و پروردگارش عزّ و جلّ را مى خواند و مى گويد : اى پروردگار من! تو خود مى دانى كه او به من نيكى كرده و چگونه در حقّ من ايثار كرده است . پروردگارا! او را به من ببخش.
پس ، خداوند مى فرمايد : «او از آنِ تو» . پس ، عابد مى آيد و دست برادرش را مى گيرد و او را به بهشت مى بَرَد .

1.المعجم الأوسط : ۳ / ۱۹۴ / ۲۹۰۶ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 01
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 157163
صفحه از 608
پرینت  ارسال به